🌺نکته تفسیری صفحه ۲۱:🌺
رنگ آمیزی ویژه ی خداوند:
از زمانی که چشمان ما به جهان باز شده است، تفاوت اشیاء گوناگون را حس کرده ایم. اندازه، شکل، دما و ... ، عوامل گوناگونی هستند که به ما کمک می کنند تفاوت اشیاء را بفهمیم. یکی از این عوامل، رنگ اشیاء است. جهان پیرامون ما، از رنگهای متنوّعی تشکیل شده، و این یکی از بزرگترین نعمت های خداست. ما نیز به چیزی که می سازیم، رنگ خاصی می زنیم، و با این رنگ آمیزی، آن را از چیزهای دیگر جدا می کنیم و به آن معنای ویژهای می بخشیم. حتّی گاهی دو چیز مثل هم که رنگشان متفاوت است، هر یک حس خاصی را پدید می آورند. مثلاً لباسی که بر تن داریم، اگر سفید باشد، یک پیام دارد، و اگر قرمز باشد، حس دیگری ایجاد می کند.
ما انسانها نیز رنگ های متفاوتی داریم؛ سفید، سیاه، زرد و سرخ. امّا هنگامی که با یکدیگر روبه رو می شویم، این رنگ پوست ما نیست که ما را با یکدیگر مرتبط می کند؛ بلکه ما با چیزی فراتر از آن یعنی عقیده و شخصیت خود با دیگران رابطه برقرار می کنیم. ما هنگامی با کسی احساس آسودگی میکنیم که عقاید و روحیاتمان مانند او باشد؛ هرچند رنگ پوستمان تفاوت کند. بنابراین می توان عقیده و شخصیّت هر کس را رنگ مخصوص او دانست. در این صورت، رنگ های اعتقادی انسانها بسیار بیشتر از رنگهای ظاهری آنهاست، و هر گروهی با عقیده ای خاص، رنگ ویژه ی خود را دارد. در لابه لای این همه رنگ، خدا به گروهی از بندگانش رنگ خاصی بخشیده است؛ رنگی که آنها را از دیگران جدا می کند و به آنان درخشش ویژه ای می بخشد. آن رنگ زیبا، «یکتاپرستی و تسلیم شدن در برابر خدای یگانه» است.
آری، تسلیم شدگان خدا، در میان مردم زندگی می کنند؛ ولی مانند آنها نیستند؛ زیرا انگیزه ی تلاش بسیاری از مردم، رسیدن به لذّت ها و هوس هاست؛ ولی هدف یک مسلمان حقیقی در زندگی، جلب رضایت خداست و برای او تفاوتی ندارد که حرکت در این راه، همراه با خوشی و سلامت باشد یا سختی و مشقّت. پیروان واقعی پیامبران، همگی یک رنگ دارند. پیروان راستین نوح، ابراهیم، موسی، عیسی و محمّد صلوات الله علیه در این زمان، ما هستیم که دین خدا را پذیرفته ایم و افتخارمان این است که روح و جانمان را خداوند به رنگ اسلام و یکتاپرستی درآورده است. برای ما مهم نیست که پوست برادر مسلمانمان چه رنگی باشد؛ بلکه این رنگ دل و جانمان است که دستهایمان را درهم می فشـرد و ما را با هم متّحد می کند. تاریخ اسلام، گواه این است که رنگ پوست مردم، ذرّه ای نزد پیشوایان ما اهمیّت نداشته، و مهم، رنگ دل و جان آنان بوده است. بلال حبشی، آن مسلمان پراستقامت و مؤذّن پیامبر صلوات الله علیه ، و عابس بن شبیب شاکری، یکی از شهدای سرافراز کربلا، دو نمونه از صدها نمونه ی بزرگمردان تاریخ اند که اگرچه پوستی سیاه داشتند، جان و دلشان چنان رنگ خدایی به خود گرفته بود که تا همیشه چشمهای آزادگان جهان بدانها خیره است.