💖اَِلَِلَِهَِمَِــَِ عَِجَِلَِ عَِلَِیَِ ظَِهَِوَِرَِڪَِ💖: 🌹صبح جمعه بود. از حرم برمیگشتیم به خانه. از نانوایی نان خریدم. مجید لقمه ای از آن را کند و در دهانش گذاشت. دیدم نانی را که گرفته ام، قسمتی از آن سوخته است. آن را به نانوا برگرداندم و نان دیگری به جای آن گرفتم. 🌹دیدم پسرکم مثل مار به خودش می پیچد. - بابا! از اون نون من یه لقمه خورده بودم! به او قول دادم فردا که رفتم نان بخرم، رضایت نانوا را جلب کنم. "شهیدمنوچهر(مجید)محمدپور حسن‌آبادی" ✍راوی: پدر شهید 🖤@yaranemoud🖤