🌺تفسیر آیه 50سوره ی مائده🌺 الزّهراء (سلام الله علیها)- رَوَی عَبْدُ اللَّهِ‌بْنُ‌الْحَسَنِ‌بِإِسْنَادِهِ عَنْ آبَائِهِ (علیه السلام) أَنَّهُ لَمَّا أَجْمَعَ أَبُوبَکْرٍ عَلَی مَنْعِ فَاطِمَهًَْ (سلام الله علیها) فَدَکَ، وَ بَلَغَهَا ذَلِکَ لَاثَتْ خِمَارَهَا عَلَی رَأْسِهَا وَ اشْتَمَلَتْ بِجِلْبَابِهَا وَ أَقْبَلَتْ فِی لُمَهًٍْ مِنْ حَفَدَتِهَا وَ نِسَاءِ قَوْمِهَا تَطَأُ ذُیُولَهَا، مَا تَخْرِمُ مِشْیَتُهَا مِشْیَهًَْ رَسُولِ اللَّهِ (صلی الله علیه و آله) حَتَّی دَخَلَتْ عَلَی أَبِی‌بَکْرٍ وَ هُوَ فِی حَشَدٍ مِنَ الْمُهَاجِرِینَ وَ الْأَنْصَارِ وَ غَیْرِهِمْ فَنِیطَتْ دُونَهَا مُلَاءَهًٌْ، فَجَلَسَتْ ثُمَّ أَنَّتْ أَنَّهًًْ أَجْهَشَ الْقَوْمُ لَهَا بِالْبُکَاءِ، فَارْتَجَّ الْمَجْلِسُ، ثُمَّ أَمْهَلَتْ هُنَیْئَهًًْ حَتَّی إِذَا سَکَنَ نَشِیجُ الْقَوْمِ وَ هَدَأَتْ فَوْرَتُهُمْ، افْتَتَحَتِ الْکَلَامَ بِحَمْدِ اللَّهِ وَ الثَّنَاءِ عَلَیْهِ وَ الصَّلَاهًِْ عَلَی رَسُولِ اللَّهِ (صلی الله علیه و آله)، ثم قَالَتْ (سلام الله علیها) ... أَنْتُمْ تَزْعُمُونَ أَلَّا إِرْثَ لَنَا أَفَحُکْمَ الْجاهِلِیَّهًِْ یَبْغُونَ وَ مَنْ أَحْسَنُ مِنَ اللهِ حُکْماً لِقَوْمٍ یُوقِنُونَ أَفَلَا تَعْلَمُونَ بَلَی، تَجَلَّی لَکُمْ کَالشَّمْسِ الضَّاحِیَهًِْ أَنِّی ابْنَتُهُ أَیُّهَا الْمُسْلِمُونَ، أَ أُغْلَبُ عَلَی إِرْثِی. حضرت زهرا (سلام الله علیها)- عبدالله‌بن‌حسن با سندش از پدرانش روایت می‌کند: چون ابوبکر بر آن شد که فاطمه (سلام الله علیها) را از فدک محروم سازد و این خبر به آن حضرت رسید پارچه‌ای (مقنعه) را به سر و صورت و گردن خود پیچید و لباسی‌که از فرق تا قدم او را می‌پوشانید (چادر) بر بدن خود قرار داد و همراه با گروهی از خدمتکاران و زنان خویشاوند خود به‌طرف مسجد حرکت کرد [تا در میان زنان مشخص نباشد] و آن چنان عبا به سرافکنده بود که دامن آن روی زمین کشیده می‌شد و به زیر قدمش می‌آمد راه رفتن او همانند راه رفتن پیامبر (صلی الله علیه و آله) بود تا بر ابو بکر وارد شد، درحالی‌که ابوبکر در میان جماعت مهاجران و انصار و دیگران بود، و در میان زنان مهاجر و انصار در پشت پرده نشست ناله‌ای جانسوز کشید و این ناله همگان را به خروش آورده و صدای شیون از مردم بلند شد به‌گونه‌ای که مسجد را به لرزه انداخت، قدری مکث کرد تا مردم آرام شدند [صدای مردم فرو نشست و هیجانشان آرام گرفت] پس سخن را با حمد و ثنای خداوند و درود بر رسول خدا (صلی الله علیه و آله) آغاز نمود آنگاه فرمود... شما چنین می‌پندارید که خداوند ارثی برای ما قرار نداده و ما از پیامبر (صلی الله علیه و آله) ارث نمی‌بریم؛ أَ فَحُکْمَ الْجاهِلِیَّةِ یَبْغُونَ وَ مَنْ أَحْسَنُ مِنَ الله حُکْماً لِقَوْمٍ یُوقِنُونَ؛ مگر فهم ندارید؟ آری حقیقت آن بر شما چون روز روشن است که من دخت پیامبرم. ای مسلمانان، آیا شایسته است که من از ارث خود محروم باشم؟ 📚تفسیر اهل بیت علیهم السلام ج۴، ص۸۶  بحارالأنوار، ج۲۹، ص۲۲۶ / شرح نهج البلاغهًْ، ج۱۶، ص۲۱۲ / کشف الغمهًْ، ج۱، ص۴۸۷