هدایت شده از محمدحسین شهبازی
✍🏻 خاطره‌ای از فرزند شهید اندرزگو 💢 خبر شهادت پدر را امام رحمةالله علیه دادند💢 🔹 یاد دارم زمانی که در تهران و مدرسهٔ رفاه خدمت امام رسیدیم، ایشان دو برادر کوچک‌تر من را -یکی هفت ماهه و دیگری دوساله- روی پاهای خودشان نشاندند و ما را مورد تفقّد و مهربانی قرار دادند. ایشان پس از کمی مقدمه‌چینی خبر شهادت پدر را به ما دادند. بعد از شنیدن خبر شهادت پدر، مادرم طبیعتاً بسیار دگرگون و ناراحت شدند. حضرت امام هم برای مادر ما از حضرت زینب سلام الله علیها و صبر ایشان مثال زدند و او را به صبر و بردباری نصیحت فرمودند. سپس برای ما دعا کردند و من هنوز هم که هنوز است، تأثیرات دعای امام را در زندگی خودم می بینم. 🔹امام به مادرم فرمودند برای این که راحت‌تر باشید، به تهران بیایید. ما همگی در تهران متولد شده بودیم و بعدها در دوران مبارزات پدر به شهرهای مختلف رفته بودیم. به هر ترتیب ما به تهران آمدیم و بعد از آن در مناسبت های مختلف خدمت امام می رسیدیم و از رهنمودهای ایشان استفاده می کردیم. 🔹امام می فرمودند: همان شبی که این روحانی مبارز به شهادت رسید، خبر شهادتش را برای من تلگراف کردند و من به شدت از این موضوع ناراحت شدم و غصه خوردم که ما محروم ماندیم از نعمت بزرگی مانند شهید اندرزگو که تجربه های گرانبهایی در مبارزات داشت. ╭─┅─•🍃🌸🍃•─┅─╮ https://eitaa.com/joinchat/363528262C25d43205a3 ╰─┅─•🍃🌸🍃•─┅─╯