🔻واسازیِ حکم امام خمینی دربارۀ اعدامِ منافقانِ زندانی:
فهمِ منطقِ «بر سرِ موضعِ نفاق بودن»
مهدی جمشیدی
[1]. در حکمی که امام خمینی در مردادماه سال 1367 به منظور اعدام آن دسته از منافقینی که «بر سرِ موضع نفاق خود، پافشاری کرده و میکنند»، سه عنوان به آنها نسبت داده شده است: «ارتداد»، به دلیل اینکه برخلاف ادّعایشان، هیچ به اسلام معتقد نیستند؛ «جاسوسی»، به دلیل اینکه اخبار محرمانۀ انقلاب را در اختیار رژیم بعث عراق قرار میدهند؛ «محاربه»، به دلیل اینکه در شمال و غرب و جنوب کشور، جنگ کلاسیک را بر ضدّ انقلاب در پیش گرفتند. امام از این وضع نتیجه میگیرد «کسانی که در زندانهای سراسر کشور بر سرِ موضعِ نفاقِ خود، پافشاری کرده و میکنند، محارب و محکوم به اعدام میباشند».
[2]. آنچه محلّ اشکال است، این است که اگرچه عنوان «ارتداد»، بر منافقانِ زندانی نیز اطلاق میشود، امّا ازآنجاکه بسیاری از آنها از سال 1360 در زندان به سر بردهاند، امکان «جاسوسی» و «محاربه» نداشتهاند که بتوان آنها را به علّت ارتکاب این اتهامات، محکوم به اعدام کرد. چرا باید جاسوسی و محاربۀ منافقانِ آزاد و بیرون از مرز کشور، به پای منافقانِ اسیر و دربند نوشته شود؟ مگر «بر سرِ موضع نفاق بودن»، به معنی محاربه است؟ و مگر «بر سرِ موضع نفاق بودن»، فعل صادر شده است که با استناد به آن، حکم محارب را بر آنها روا شمرد؟
[3]. برخلاف برخی پاسخها، امام خمینی در این حکم هیچ اشارهای به جنایات منافقان در سال 1360 یا برنامهریزی آنها برای شورش در زندانها نکرده است؛ یعنی نگفته چون آنها در آغاز دهۀ شصت، چنینوچنان کردهاند، پس محارب بهشمار میآیند، یا چون قصد داشتند در زندان، آشوب برپا کنند و به منافقانی که به ایران حمله کرده بودند، بپیوندند، باید آنها را محارب قلمداد کرد.
[4]. آنچه موجب اتّحاد و همسانی «منافقانِ آزاد» و «منافقانِ زندانی» در حکم محاربه شده است، «عمل» نیست، بلکه «نظر» است؛ به این معنی که چنانچه منافقانِ زندانی، با وجود اقدامات منافقانِ رها - که دست به محاربه بر ضدّ نظام اسلامی زدهاند - همچنان از گروهک منافقین «دفاع» میکنند و آن را «برحقّ» میشمارند، از آنها هستند (و چهبسا در صورت پایانیافتن مدّت حبس خود نیز، به آنها خواهند پیوست). «جنگ کلاسیک آنها در شمال و غرب و جنوب کشور» که امام خمینی از آن، محارببودن منافقان را نتیجه گرفت، فعلی است که «منافقانِ غیرمحبوس» انجام دادند، و ازاینرو، «پافشاری بر سرِ موضع نفاق»، ملاک محارببودن «منافقانِ زندانی» معرفی شده است. «بر سرِ موضع نفاق بودن» به معنیِ آن است که منافقانِ زندانی، در حکم یک «واحد مشترک» با منافقانِ رها هستند.
[5]. و به علّت اینکه ورود منافقانِ رها در جنگ کلاسیک بر ضدّ حکومت اسلامی، پس از سالهای اوّلیّۀ انقلاب صورت گرفته است، امام خمینی با مطرحکردن قید «بر سرِ موضع نفاق ماندن»، آنچه که در «گذشته» واقع شده است را به زمان حال تعمیم نمیدهد، بلکه «اکنون» را ملاک میانگارد و آن دسته از «منافقانِ زندانی» را محارب قلمداد میکند که با وجود جنگ کلاسیکِ «منافقانِ رها» بر ضدّ حکومت اسلامی، همچنان خود را «متعهّد» و «وفادار» به سازمان منافقین میشمارند. پس آنچه که منافقانِ زندانی در «گذشته» انجام دادهاند یا به آنها معتقد بودند، ملاک نبوده است.
[6]. «بر سرِ موضع نفاق بودن» از دو امر حکایت میکند: یک امر «قلبی» و «فکری»، و آن عبارت از این است که منافقان زندانی، محاربۀ سازمان منافقین با حکومت اسلامی را «صواب» و «برحقّ» میشمارند، و یک امر «عملی» و «عینی»، و آن عبارت از این است که ظنّ قوی آن است که پس از رهایی از زندان، به سازمان منافقین خواهند «پیوست» و جبهۀ محارب را «تقویّت» خواهند کرد. استنباط نخست، «قطعی» است و استنباط دوّم، «ظنّی». دستکم استنباط نخست، که بر رضایت باطنی و درونیِ منافقان زندانی بر محاربه دارد، موجب میشود که حکم واحدی بر هر دو دستۀ منافقانِ «زندانی» و «غیرزندانی» جاری شود. ازطرفدیگر، اینان امکان و مجالِ عمل و اقدام نیز نداشتهاند که محارب بودن یا نبودنشان از این طریق مشخّص شود. بنابراین، تنها ملاکی که باقی میماند، «بر سرِ موضع ماندن» است. ازاینرو، ایشان ملاک تفکیکِ «منافقانِ زندانیِ محارب» از «منافقانِ زندانی غیرمحارب» را «بر سرِ موضع ماندن» معرفی کرده است، نه اینکه بهطور کلّی، همۀ منافقانِ زندانی را به دلیل جنایتها و خیانتهای «گذشته»شان، یا به دلیل جنایتهای «منافقانِ رها»، محارب شمرده و محکوم به اعدام کرده باشد.
[7]. حکم امام خمینی، مصداق اقدامی است که حضرت امیر - علیهالسلام- در جنگ صفین با اسرای لشکر معاویه انجام داد.
https://eitaa.com/sedgh_mahdijamshidi