☀️هوالحبیب
🦋
#رمان_روژان 🍄
📝به قلم
#زهرا_فاطمی☔️
📂
#فصل_دوم
🖇
#قسمت_یازدهم
باهم راهی عمارت شدیم .
وارد عمارت که شدیم نگاهم به زهرا افتاد .
که به سمت باغ پشتی می رفت او متوجه حظور ما نشده بود ..دلم میخواست من هم به انجا سرکی بکشم پس بدون انکه او را متوجه خودم کنم به سمت کیان چرخیدم و با عشوه صدایش زدم
_کیانم
_جانم
_میشه تا شما میری تو خونه من بدم پیش زهرا
_باشه عزیزم برو
با ذوق گونه اش را بوسیدم و به سمت باغ دویدم .
زهرا کنار درختی نشسته بود و درس میخواند.
پاورچین پاورچین به سمتش رفتم بلند داد زدم
_مچتو گرفتم چیکار میکنی
در حالی که از ترس ایستاده بود و دستش را روی قلبش گذاشته بود ،به من نگاهی کرد
_دیوونه .سکته کردم از ترس .نمیگی جوون مردم ناکام از دنیا بره
خندیدم
_از قدیم گفتن بادمجون بم آفت نداره عزیزم
_یا بادمجونی نشونت بدم کیف کنی
با عصبانیتی ساختگی به سمتم حمله کرد که به سمت انتهای باغ دویدم.در حال دویدن بودم که چشمم به ساختمان انتهای باغ افتاد.
تابه حال به این قسمت باغ نیامده بودم.مقابل ساختمان ایستادم و به اطراف چشم دوختم.
زهرا که به کنارم رسید ،متعجب پرسید
_چی شده؟به چی زل زدی ؟
_چرا من تا حالا این ساختمون رو ندیده بودم؟
_چون تا قبل اینکه عروسمون بشی انقدر فضول نبودی عزیزم
ویشگون ریزی از دستش گرفتم
_آی دستم کبود شد .
با هیجان گفتم
_خیلی دلم میخواد داخلش رو ببینم .زهرا میشه برم داخل
_آره عزیزم راحت باش.
با ذوق وارد خانه شدم .
یک سالن نقلی که در انتهای آن پله میخورد و به طبقه بالا می رفت.زیر پل ها یک سرویس بهداشتی ساخته شده بود. .آشپزخانه هم سمت چپ قرار داشت که پنجره هایش رو به حیاط باز میشد.خانه کوچک و جالبی بود .با زوق به طبقه بالا رفتم.
دو اتاق خواب به همراه سرویس بهداشتی در ان طبقه ساخته شده بود.
پنجره اتاق خواب ها رو به حیاط باز میشد.
پنجره را به زور باز کردم و با لبخند به باغ چشم دوختم.
زهرا نزدیکم ایستاد.
_روژان بیا بریم بیرون اینجا خیلی درب و داغونه .سالهاست که اینجا بلا استفاده مونده .
یک زمانی عمو حمیدم اینجا زندگی میکرد ولی بعد از رفتن او به اتریش دیگه کسی ساکن اینجا نشد.
_زهرا به نظرت به کیان بگم موافقت میکنه بیایم اینجا زندگی کنیم؟
_بعیده اخه اینجا خیلی داغونه .
_درست کردن اینجا با من ،غمت نباشه.
_ببینیم و تعریف کنیم.
همراه با زهرا از ساختمان خارج شدیم و به سمت اتاق کیان به راه افتادیم
&ادامه دارد...