سنّ و سالت که بیشتر می‌شود می‌فَهمی کسی را به بهانه‌ای خواستن، بها ندارد.. که عشق اگر عشق است باید بی‌ قید و شرط... محضِ معشوق باشد و بس ! سنّ و سالَت که بیشتر می‌شود می‌فهمی بعضی از کلماتَت.. بعضی از احوالات قلبی‌َت .. باید فقط مختصٍ یک‌نفر باشد ! می‌فهمی دوری و نزدیکی.. فراق و وصال ..آن‌قدر هَم مهم نیست.. همینکه جایی جز درِ خانه‌ی عشق نباشی.. عشق است.. ! حسین جان! ما عمرمان به پایِ روضه‌های تو رفته .. از ما گذشته تو را، به بهایِ بهانه‌ بخواهیم.. عزیزم ! این کلمه راستش را بخواهی کنارِ اسمِ کسی جز تو نمی‌نشیند.. تو همه‌ی مایی و ما فقط برایِ تو بلندبلند گریه کردیم فقط برایِ تو شب‌ها تا گرگ و میشِ سحر به سر و صورت زدیم.. و صبح‌ها با خورشید به استقبالِ روضه‌َت رفتیم.. حالا تو بخواه تا لحظه‌لحظه‌هایِ این روزگارِ غریب را در پناهِ پرچمَت ... زیر خیمه‌‌َت... درِ خانه‌یِ تو به عشق .. به عاقبت بخیریِ نگاهت ... نفس بکشیم.. ِ آشنای تو ! غیر از غلامیِ تو به دردی نمی‌خورم بیرون کنی به فاطمه بیکار می‌شوم.. یـــــــه حــــسِ خــوبــــــ👇ـــ 🆔@yee_hese_khob♥️