یک درصد طلایی
#رمان #رویای_نیمه_شب ❣قسمت هفتاد و شش ✨_فقط می دانم که شما شیعیان، چنین عیدی دارید. _ماجرای آن ر
❣قسمت هفتاد و هفت ✨تا نزدیکی حمام، ابوراجح را همراهی کردم. موقع خداحافظی، دستم را فشرد و گفت: نام صفوان و حماد را به خاطرت بسپار. 🍁حماد، پسر صفوان، هم سن و سال توست. صفوان را به اتهام بدگویی از مرجان صغیر دستگیر کرده اند. وقتی حماد، چند روز بعد به دارالحکومه می رود تا از پدرش خبر بگیرد، او را هم روانه سیاه چال می کنند. فکر می کنم اگر هر یک از شیعیان به دارالحکومه برود و بی گناهی آنها را گوشزد کند، او را هم به سیاه چال بیندازند. برخورد وزیر با من را که یادت هست؟ دستش هنوز در دستم بود. گفتم: شما همیشه برای من و پدربزرگم، دوست و راهنمای خوبی بوده اید. حالا زمانی است که باید گوشه ای از محبت های شما را جبران کنم، البته اگر بتوانم. در آغوشم کشید و پیشانی ام را بوسید. _بگذار به چیزی اعتراف کنم. تاسف می خورم که هر چند محبت فراوانی بین ماست، اختلاف در مذهب، میان ما دیواری کشیده. اگر این دیوار نبود، دوست داشتم ریحانه را به جوانی شایسته، مثل تو، شوهر بدهم. چشم هایش از همیشه مهربانتر بود. با شنیدن این حرف، احساس کردم برافروخته شده ام. خواستم خودم را کنترل کنم، ولی دلیلی برای این کار ندیدم. با صدایی که از خوشحالی می لرزید گفتم: من هم به خاطر دوستی مثل شما، خدا را شکر می کنم! کاش در همان لحظه از او جدا شده بودم! انگار فکری ناگهانی از ذهنش گذشته باشد، گفت: حماد جوان خوبی است. در رنگ رزیِ پدرش کار می کند. شاید ریحانه او را به خواب دیده. تمامی خوشحالی ام از وجودم پر کشید و رفت. _شاید در یکی از روزهایی که آنها میهمان ما بوده اند و یا ما به خانه آنها رفته بودیم، ریحانه، حماد را دیده و پسندیده باشد. این بار سعی کردم صدایم نلرزد. _می توانید از ریحانه بپرسید. شاید این طور نباشد. ابوراجح سری به تاسف تکان داد و گفت: این کار درستی نیست و ریحانه را ناراحت می کند که هر بار با یک حدس تازه، به سراغش بروم و بپرسم آیا فلان جوان را به خواب دیده ای؟ تازه یکی دو ساعت بود که تا حدی خیالم از بابت مسرور راحت شده بود. قسمت این بود که نگرانی هایم با همان سرعت که رفته بود، کلاغی بزرگ شود و دوباره به طرفم برگردد. حماد را هنوز ندیده بودم، ولی از همان لحظه، او را دشمن احساس می کردم. هر کس که می توانست ریحانه را از من بگیرد، جز دشمن چه نامی می توانست داشته باشد؟ ادامه دارد... ↶【با ما همراه باشید】↷ ꧁꧁꧁🌺꧂꧂꧂ _ _ _ _ _ _ _ _ _ 👈 مطالعه کتاب زیبای ""رویای نیمه شب"" را از دست ندهید..... https://eitaa.com/joinchat/1358496661Ccb22ed1fc9