🔹الصَّاخَّةُ ▪️این کلمه را عموما از ماده «صخخ» و به معنای صوتی دانسته‌اند که چنان شدید باشد که گوش را کر کند (كتاب العين، ج‏4، ص135 ؛ معجم المقاييس اللغة، ج‏3، ص282 ؛ مجمع البيان، ج‏10، ص667 ) و حداکثر این است که افزوده‌اند که شدت صدایی است از جانب موجودی که نطق دارد (مفردات ألفاظ القرآن، ص476 )؛ ویا اینکه صوت شدیدی است از این جهت که در گوش و دل اثرش را باقی می‌گذارد چرا که حرف صاد از حروف «صفیر» است و بر صوت دلالت دارد و تشدید آن دلالت بر شدت دارد و حرف «خ» هم دلالت بر نفوذ دارد و از این رو این ماده دلالت دارد بر یک صیحه شدید و امر هولناکی که موجب اضطراب شدید شود (التحقيق في كلمات القرآن الكريم، ج‏6، ص200 ). ▪️البته حسن جبل با همین تحلیل تک تک حروف آن (که البته وی می‌گوید حرف صاد دلالت بر یک امتداد یافتن با قوت و غلظت دارد، و حرف «خ» دلالت بر تخلخل در چیزی و در کنار هم قرار گرفتن اینها دلالت دارد بر نفوذ یا دخول با قوت و صلابت و تیزی در خلال یک چیز نرم و سست) و نیز با توجه به برخی کاربردهای دیگر این ماده که خلیل و ابن فارس هم بدانها اشاره کرده‌اند (مانند اینکه وقتی کسی با شدت به صخره‌ای ضربه بزند می‌گویید صدای «صخّ» شنیدم؛ ‌ویا وقتی کلاغ با منقارش بر پشت شتر می‌زند که تعبیر «یصخّ» به کار می‌برند ) معنای محوری این ماده را ورود با شدّت و حدّتِ شیء تیزی در درون جسمی نرم و به هم پیوسته همانند ورود منقار کلاغ به پشت شتر معرفی کرده‌ و کاربردش در خصوص صوت را هم به خاطر همین شدت نفوذ آن در گوش و اثر شدید و مخربی که بر گوش دارد دانسته‌ است (المعجم الإشتقاقي المؤصل لألفاظ القرآن الكريم، ص۱۲۰۰).و شبیه این از زجاج هم نقل شده که وی اصل ماده «صخخ» را با شدت ضربه زدن دانسته، و از این جهت که این صدا بشدت به گوش ضربه می‌زند چنین نامیده شده است (به نقل از مفاتيح الغيب (للفخر الرازی)، ج‏31، ص61 ). ▪️احتمال دیگری که برای این ماده شاید مطرح شود این است که از ماده «صوخ» [یا صیخ»] باشد که به معنای شنیدن است، چنانکه تعبیر «أَصاخَ له و إِليه» در جایی که کسی به چیزی گوش می‌دهد به کار می‌رود (الطراز الأول، ج‏5، ص147 )؛ و در نگاه اول شاید به نظر برسد که مرحوم طبرسی نیز چنین تحلیلی دارد چرا که وجه تسمیه صاخه را چنین توضیح داده که این صیحه قیامت هم از این جهت «صاخه» نامیده شده است که افراد چنان بدان گوش می‌سپارند که چیزی نمانده که گوششان کر شود، اما ظاهرا ایشان و بقیه اهل لغت، فعل «صاخ» را تغییر یافته از همین «صخّ» می‌دانند، چرا که در حدی که جستجو شد اغلب کتب لغت (غیر از الطراز الاول) مدخل مستقلی برای ماده «صوخ» بازنکرده‌اند و خود مرحوم طبرسی هم که در ادامه این قول را هم نقل می‌کند که وجه اصلی کلمه صاخه همین گوش دادن خلایق به آن باشد، توضیح می‌دهد که اصل «صاخ» همان «صخّ» بوده است که حرف مشدد به حروف عله تبدیل شده است و چنین تبدیلی در حروف مشدد در زبان عربی زیاد رخ می‌دهد چنانکه به جای «تظننت»، «تظنيت»، و به جای « تقضض البازی» (به معنای) «تقضی البازی» به کار می‌برند (مجمع البيان، ج‏10، ص668 ). 📿در هر صورت (چه از ماده «صخخ» باشد یا «ضوخ»)، از این ماده تنها همین کلمه «صاخة» در قرآن کریم به کار رفته است که معنای فریاد گوش‌خراشی است که شنوایی انسان را بشدت به خود متوجه می‌کند. @yekaye