.
6️⃣ «يا أَيُّهَا الَّذينَ آمَنُوا لا تَتَّخِذُوا عَدُوِّي وَ عَدُوَّكُمْ أَوْلِياءَ تُلْقُونَ إِلَيْهِمْ بِالْمَوَدَّةِ وَ قَدْ كَفَرُوا بِما جاءَكُمْ مِنَ الْحَقِّ ...»
در این آیه به مومنان هشدار داده شده است که کافران و دشمنان خدا را ولی خود نگیرند.
در
شأن نزول این آیه، در بسیاری از منابع، بهویژه در منابع اهل سنت، نقل شده است که بعد از اینکه جریان نامه حاطب بن أبیبلتعة معلوم شد عمر پیشنهاد داد که وی را به عنوان منافق اعدام کنند؛ اما پیامبر ص بشدت مخالفت کرد و با اشارهای به سابقه حضور وی در جنگ بدر فرمود که از کجا میدانی که وی منافق باشد؟!
این در حالی است که در آیه دیگری خداوند یکی از ویژگیهای منافقان را همین میداند که آنان به ولایت کافران، به جای ولایت مومنان تن می دهند: «بَشِّرِ الْمُنافِقينَ بِأَنَّ لَهُمْ عَذاباً أَليماً؛ الَّذينَ يَتَّخِذُونَ الْكافِرينَ أَوْلِياءَ مِنْ دُونِ الْمُؤْمِنينَ أَ يَبْتَغُونَ عِنْدَهُمُ الْعِزَّةَ فَإِنَّ الْعِزَّةَ لِلَّهِ جَميعاً» (نساء/138- 139).
بین این دو مطلب چگونه جمع میشود؟
🌴الف. ظاهر سخن برخی مفسران تردید در اعتبار شأن نزول مذکور، به ویژه این فراز آخر آن است که پیامبر ص به خاطر حضور در جنگ بدر منافق بودن کسی را منکر شود (الميزان، ج19، ص23۵-۲۳۸ ) که در این صورت نیازی به جمع نیست؛ بلکه شأن نزول کنار گذاشته میشود.
اما اگر دقت شود نقد ایشان بیشتر متوجه روایاتی است که مطلب را به گونهای نقل کردهاند که گویی کسانی که در جنگ بدر شرکت کردهاند هر گناهی مرتکب شوند مورد بخشش و مغفرت قرار میگیرند؛ که واضح است این گونه روایت کردن ماجرا چنانکه ایشان توضیح دادهاند هم با احادیث دیگر نبوی و هم با سایر اصول تفکر اسلامی ناسازگار است. اما به نظر میرسد اگر مساله را صرفا این بدانیم که پیامبر آن سابقه را برای نشان دادن نفی منافق بودن وی مورد استناد قرار داده باید سراغ گزینههای بعدی برویم.
🌴ب. در آیه سوره نساء، صرف «اتخاذ کافران به عنوان اولیاء» علامت منافق بودن معرفی نشده، بلکه این اتخاذ «من دون المومنین» مد نظر است. یعنی در عین اینکه به صراحت در همین آیات سوره ممتحنه «اتخاذ کافران به عنوان اولیاء» یک کار ناروا و حرام است، اما آنچه منافقان را منافق میکند بیش از این است و آن این است که اصلا در نظام محاسباتی آنها، کافرانی که عزت ظاهری دنیوی دارند، برتر از مومناناند و آنها این رابطه ولایی را که با کافران برقرار میکنند با مومنان ندارند. چیزی که میتواند موید این برداشت باشد سخنان خود حاطب بن أبیبلتعة در دفاع از خویش است که اصرار دارد که وی در عین اینکه ولایت پیامبر ص را قبول داشته به آن کار اقدام کرده و پیامبر ص هم این نکته وی را مورد تایید قرار میدهد. در واقع میتوان هشدار در این آیه را هشداری دید به کسانی که در مسیری قرار گرفتهاند که اگر بدان مسیر ادامه دهند جزء منافقان خواهند شد.
🌴ج. چهبسا «اتخاذ کافران به عنوان اولیاء» در سوره نساء بیان یکی از صفات منافقان باشد که در دیگران هم یافت میشود نه صفت انحصاری آنها (شبیه اینکه با کسالت در نماز حاضر میشوند و در نماز حضور قلب ندارند: «إِذا قامُوا إِلَى الصَّلاةِ قامُوا كُسالى» (نساء/۱۴۲ و توبه/۵۴) که لزوما این گونه نیست که هرکس در نماز حضور قلب ندارد حتما منافق باشد). بر این اساس، شاید اقدام پیامبر همان سیاست حذر و احتیاط است که در قبال منافقان دارد که از سویی از نزدیک شدن به طرز تفکر آنان برحذر میدارد و از سوی دیگر هیچ جا شخصی را صرفا به خاطر منافق بودن مجازات نکردند (تفصیل این سیاست را شهید مطهری در گفتارهای «مساله نفاق» در کتاب ۱۵ گفتار به تفصیل بیان کردهاند).
یعنی حضرت در اینجا دارد این اقدام عمر مخالفت میکند که به کسی برچسب منافق بزنیم و با این برچسب وی را اعدام کنیم؛ بلکه می خواهد نشان دهد که همان گونه که در قبال رفتارهای منافقانه باید سیاست حذر و احتیاط در پیش گرفت در برچسب منافق زدن بر افراد هم بسیار باید احتیاط به خرج داد و سریع با مشاهده یک رفتار نادرست، به کسی برچسب منافق نزد.
🌴د. ...
@yekaye
#ممتحنه_1