🔹مفْرُوضاً
▪️ماده «فرض» در اصل دلالت دارد بر اثر گذاشتن در چیزی که با بریدن و اره کردن و مانند آن حاصل میشود (معجم المقاييس اللغة، ج4، ص489).
به تعبیر دیگر، برای قطع کردن و بریدن چیز محکمی همانند آهن به کار میرود چنانکه به ارّه «مِفْرَاضُ» و «مِفْرَضُ» گویند. (مفردات ألفاظ القرآن، ص630)
▪️از همین معنا کلمه «فَرْض» و «فریضة» به معنای آنچه واجب شده، به کار رفته است؛ و وجه تسمیهاش این است که هر امر واجبی یک حد و اندازهای دارد و گویی بُرشی قاطع در مساله انجام شده است (معجم المقاييس اللغة، ج4، ص489)
و تفاوتش با «واجب» (از ماده «وجب») را در همین دانستهاند که ایجاب و واجب کردن، به اعتبار وقوع و ثباتش است، اما «فرض» از این جهت است که حکم در آن بریده میشود و قطعیت مییابد؛ چنانکه «سُورَةٌ أَنْزَلْناها وَ فَرَضْناها» (نور/1) یعنی سورهای که نازل کردیم و عمل بدان را واجب نمودیم؛ یا «إِنَّ الَّذِي فَرَضَ عَلَيْكَ الْقُرْآنَ» (قصص/85) یعنی عمل بدان را بر تو واجب کرد (مفردات ألفاظ القرآن، ص630)
▪️بدین ترتیب معلوم میشود که «فریضه» به امری که واجب و لازم شده اطلاق می گردد «فَريضَةً مِنَ اللَّهِ» (نساء/11 و توبه/60) که جمع آن «فرائض» است؛
و برخی گمان کردهاند که فریضه فقط در مورد آنچه خداوند واجب و قطعی میگرداند به کار میرود
(الفروق في اللغة، ص218)
در حالی که چنین نیست؛ چرا که حتی مهریه، از این جهت که مرد، خودش آن را به عنوان یک امر معین و مشخص بر خود لازم و واجب میسازد، «فریضة» دانسته شده: «لا جُناحَ عَلَيْكُمْ إِنْ طَلَّقْتُمُ النِّساءَ ما لَمْ تَمَسُّوهُنَّ أَوْ تَفْرِضُوا لَهُنَّ فَريضَةً» (بقره/236) «وَ قَدْ فَرَضْتُمْ لَهُنَّ فَرِيضَةً فَنِصْفُ ما فَرَضْتُمْ» (بقرة/237) «فَمَا اسْتَمْتَعْتُمْ بِهِ مِنْهُنَّ فَآتُوهُنَّ أُجُورَهُنَّ فَريضَةً وَ لا جُناحَ عَلَيْكُمْ فيما تَراضَيْتُمْ بِهِ مِنْ بَعْدِ الْفَريضَة» (نساء/24)
و حتی در جایی که شخص خود را متعهد به انجام واجبی میکند، تعبیر «فرض» به کار میرود: «فَمَنْ فَرَضَ فِيهِنَّ الْحَجَ» ویا به نفقهای که حاکم شرع مقدار آن را تعیین و پرداخت آن را بر شوهر الزام میکند «فرض» گویند
(مفردات ألفاظ القرآن، ص630)؛
که در این مورد اخیر، برخی وجه تسمیهاش را این دانسته اند که چون این نفقه یک مقدار کاملا معلوم و معین است همچون اثر و برشی است که به طور واضح بر روی چیزی دیده میشود
(معجم المقاييس اللغة، ج4، ص489)
▪️در هر صورت، کاربرد ماده «فرض» در معنای وجوب بقدری شیوع دارد که برخی بر این باورند که اساساً معنای اصلی این ماده «تقدیرِ (= معین کردن مقدارِ) به صورت کاملا معین و الزام آور» است؛ و مفاهیمی همچون الزام و تکلیف و اثر گذاشتن و بریدن و ... از لازمههای این معناست.
(التحقيق في كلمات القرآن الكريم، ج9، ص59)
▪️درباره کلمه «مفروض» «لِلنِّساءِ نَصيبٌ مِمَّا تَرَكَ الْوالِدانِ وَ الْأَقْرَبُونَ مِمَّا قَلَّ مِنْهُ أَوْ كَثُرَ نَصيباً مَفْرُوضاً» (نساء/7) معنای واضحش همان «معلوم و معین» است؛ اما بویژه در مقام کاربردش در آیه «لَعَنَهُ اللَّهُ وَ قالَ لَأَتَّخِذَنَّ مِنْ عِبادِكَ نَصيباً مَفْرُوضاً» (نساء/118) علاوه بر معنای فوق، این احتمال را هم دادهاند که مستقیماً از «فرض» به معنای قطع کردن و بریدن آمده باشد؛ یعنی سهمی که شیطان از بندگان خدا جدا میکند و برای خود برمیدارد
(مفردات ألفاظ القرآن، ص630).
▪️به گاو مُسِن و پیر «فارض» گفته میشود «ُ إِنَّها بَقَرَةٌ لا فارِضٌ وَ لا بِكْرٌ» (بقره/68) در وجه تسمیهاش گفتهاند شاید بدین جهت است که «فارضٌ للأرض» (شکافنده و شخم زننده زمین) است؛ و یا بدین جهت که از اعمال سخت و کار طاقتفرسا آثاری بر خود دارد؛ و یک احتمال هم این است که ادای فریضه [واجب مالی] مربوط به گاو [مثلا جایی که باید دیه یا زکات پرداخت شود یا ...] بر دو قسم است: تبیع (گوساله، بچه گاو) و فارض (گاو کامل)؛ که فریضه قرار دادن تبیع، گاهی جایز است و گاهی خیر؛ اما گاو مُسِنّ را همواره میتوان «فریضه» قرار داد و به این مناسبت به آن، فارض گفتهاند؛ که اگر چنین باشد، آنگاه این کلمه، اسمی اسلامی است [= بعد از آمدن اسلام و به تَبَعِ اسلام، رایج شده]
(مفردات ألفاظ القرآن، ص631)
@yekaye
👇ادامه ماده «فرض»👇