ادامه بحث درباره کلمه «قرآن» ▪️با این اوصاف به نظر می‌رسد یکی فلسفه‌های وجه تسمیه این کتاب آسمانی به قرآن گفته‌اند بدین جهت است که تاکید کند که این سخن (حتی الفاظش) از خود پیامبر نیست، بلکه مطلبی است که او می‌خواند (چون فرق است بین انشاء یک سخن، که به خود متکلم منسوب می‌شود؛ و خواندن آن) [قرائت و خواندن تنها در جایی صدق می‌کند که مطلب از قبل آماده و مهیا شده باشد (كتاب العين، ج‏5، ص205 )]؛ ‌هرچند این وجه تسمیه علاوه بر این می‌تواند به خاطر کثرت خواندن شدن این کتاب باشد (مفاتيح الغيب، ج‏29، ص429 )، کثرت خواندنی حتی در نسبت با سایر کتاب‌های آسمانی؛ ‌چرا که هیچ کتاب آسمانی‌ای هم خواندنش برای عموم پیروانش این طور شایع نبوده است؛ و البته احتمالات دیگری هم می‌توان برشمرد. 🔹در مقام جمع‌بندی بین اقوال فوق در خصوص کلمه «قرآن» به نظر می‌رسد که وقتی سراغ کاربردهای قرآن می‌رویم وجهی برای اغلب اقوال فوق وجود دارد؛ در واقع، کلمه «قرآن» در حود قرآن کریم به وجوه مختلف استفاده شده است: 🍃الف. گاهی مشخصا به عنوان اسم علم (اسم خاص) به کار رفته است؛ ‌یعنی همین وحی خاصی که به پیامبر اکرم ص نازل شد و اکنون به صورت یک کتاب در یک مصحف در دست ماست؛ که در این حالت کلمه «قرآن»: 🌱الف.۱. گاه به کل آن اطلاق شده است؛ ‌ مثلا: شَهْرُ رَمَضانَ الَّذي أُنْزِلَ فيهِ الْقُرْآنُ (بقره/185) وَ أُوحِيَ إِلَيَّ هذَا الْقُرْآنُ لِأُنْذِرَكُمْ بِهِ وَ مَنْ بَلَغَ (انعام/19) وَعْداً عَلَيْهِ حَقًّا فِي التَّوْراةِ وَ الْإِنْجيلِ وَ الْقُرْآنِ (توبه/111) ما أَنْزَلْنا عَلَيْكَ الْقُرْآنَ لِتَشْقى‏ (طه/2) وَ قالَ الرَّسُولُ يا رَبِّ إِنَّ قَوْمِي اتَّخَذُوا هذَا الْقُرْآنَ مَهْجُوراً (فرقان/30) 🌱الف.۲. گاه به هر قسمتی از آن، اطلاق شده است؛ ‌ مثلا: وَ إِنْ تَسْئَلُوا عَنْها حينَ يُنَزَّلُ الْقُرْآنُ تُبْدَ لَكُمْ عَفَا اللَّهُ عَنْها (مائده/101) وَ إِذا قُرِئَ الْقُرْآنُ فَاسْتَمِعُوا لَهُ وَ أَنْصِتُوا لَعَلَّكُمْ تُرْحَمُونَ (اعراف/204) فَإِذا قَرَأْتَ الْقُرْآنَ فَاسْتَعِذْ بِاللَّهِ مِنَ الشَّيْطانِ الرَّجيمِ (نحل/98) 🍃ب. گاه از حیث وصف قرآنیت (یعنی مثلا اینکه یک متن خواندنی و خوانده شده بر پیامبرص است) مورد توجه قرار گرفته است؛ که این می‌تواند: 🌱ب.۱. ناظر به همین قرآن باشد، اما نه به عنوان اسم خاص، بلکه حیث وصف قرآنیت آن؛ مثلا: «وَ ما عَلَّمْناهُ الشِّعْرَ وَ ما يَنْبَغي‏ لَهُ إِنْ هُوَ إِلاَّ ذِكْرٌ وَ قُرْآنٌ مُبينٌ» (یس/69) «إِنَّهُ لَقُرْآنٌ كَريمٌ» (واقعه/77) «بَلْ هُوَ قُرْآنٌ مَجيدٌ» (بروج/ 🌱ب.۲. از جهتِ مشابهت آن با همین قرآن موجود باشد؛ مانند: قالَ الَّذينَ لا يَرْجُونَ لِقاءَنَا ائْتِ بِقُرْآنٍ غَيْرِ هذا أَوْ بَدِّلْهُ (یونس/۱۵) وَ لَوْ جَعَلْناهُ قُرْآناً أَعْجَمِيًّا لَقالُوا لَوْ لا فُصِّلَتْ آياتُهُ ءَ أَعْجَمِيٌّ وَ عَرَبِيٌّ (فصلت/۴۴) 🍃ج. گاه از حیث معنای مصدری این کلمه (خواه در معنای جمع کردن باشد یا خواندن) مورد توجه قرار گرفته است؛ مثلا: إِنَّ عَلَيْنا جَمْعَهُ وَ قُرْآنَهُ؛ فَإِذا قَرَأْناهُ فَاتَّبِعْ قُرْآنَهُ (قیامة/۱۷-18) كِتابٌ فُصِّلَتْ آياتُهُ قُرْآناً عَرَبِيًّا لِقَوْمٍ يَعْلَمُونَ (فصلت/3) 🍃د. گاه از حیث معنای مفعولی این کلمه (امر خوانده شده) مورد توجه قرار گرفته است؛ مثلا: «وَ لَوْ أَنَّ قُرْآناً سُيِّرَتْ بِهِ الْجِبالُ» (رعد/31) 🍃ه. گاه از حیث معنای لغوی آن (همین معانی مصدری یا مفعولی)، به نحوی که دلالتی بر قرآن اصطلاحی نداشته باشد مورد توجه قرار گرفته است؛ مثلا: أَقِمِ الصَّلاةَ لِدُلُوكِ الشَّمْسِ إِلى‏ غَسَقِ اللَّيْلِ وَ قُرْآنَ الْفَجْرِ إِنَّ قُرْآنَ الْفَجْرِ كانَ مَشْهُوداً (اسراء/78) 🔸لازم به ذکر است که از کلماتی که در معنای اصطلاحی قرآن به کار رفته کلمه «فرقان» است که تفاوت «قرآن» با «فرقان» - با اینکه هر دو از اسمهای این کتاب آسمانی‌اند – را در این دانسته‌اند که «قرآن» ناظر به جمع بودن مطالب در کنار هم است؛ اما «فرقان» ناظر به اینکه بین حق و باطل جدایی می‌افکند. (الفروق في اللغة، ص49 ) 📿 ماده «قرأ» و مشتقات آن ۸۸ بار در قرآن کریم به کار رفته است که از این تعداد ۷۰ بار آن کلمه «قرآن» (اعم از مواردی که در معنای اصطلاحی قرآن بوده یا نبوده) است. @yekaye