☀️۱۸) عمرو بن نعمان جعفی میگوید: امام صادق ع دوستی داشت که هر جا میرفت از او جدا نمیشد. یکبار با ایشان در بازار کفاشان راه میرفتند و غلام سندی (اهل سند در هندوستان) وی دنبالشان میآمد. آن مرد سه بار برگشت و غلامش را ندید. وقتی بار چهارم او را دید گفت: ای مادر به حرام؛ کجا بودی؟
امام صادق ع دستش بلند کرد و به پیشانی خود زد و گفت: سبحان الله! به مادرش نسبت ناسزا میدهی؟ من فکر میکردم که آدم پرهیزگاری هستی در حالی که ورع و پرهیزکاریای در تو نیست!
گفت: فدایت شوم! مادر او زن سندی مشرکی است.
فرمود: آیا نمیدانی که هر امتی ازدواجی دارند؟! از من دور شو.
عمرو بن نعمان میگوید: و دیگر ندیدم که با ایشان همقدم شود تا اینکه مرگ بین آنها جدایی افکند.
و در روایت دیگری فرمایش ایشان چنین آمده: هر امتی ازدواجی دارند که بدان طریق از زناکاری فاصله میگیرند.
📚الكافي، ج2، ص324
أَبُو عَلِيٍّ الْأَشْعَرِيُّ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ سَالِمٍ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ نَضْرٍ عَنْ عَمْرِو بْنِ نُعْمَانَ الْجُعْفِيِّ قَالَ:
كَانَ لِأَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع صَدِيقٌ لَا يَكَادُ يُفَارِقُهُ إِذَا ذَهَبَ مَكَاناً. فَبَيْنَمَا هُوَ يَمْشِي مَعَهُ فِي الْحَذَّاءِينَ، وَ مَعَهُ غُلَامٌ لَهُ سِنْدِيٌّ يَمْشِي خَلْفَهُمَا، إِذَا الْتَفَتَ الرَّجُلُ يُرِيدُ غُلَامَهُ ثَلَاثَ مَرَّاتٍ، فَلَمْ يَرَهُ. فَلَمَّا نَظَرَ فِي الرَّابِعَةِ، قَالَ: يَا ابْنَ الْفَاعِلَةِ أَيْنَ كُنْتَ؟!
قَالَ فَرَفَعَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ ع يَدَهُ فَصَكَّ بِهَا جَبْهَةَ نَفْسِهِ ثُمَّ قَالَ: سُبْحَانَ اللَّهِ تَقْذِفُ أُمَّهُ قَدْ كُنْتُ أَرَى أَنَّ لَكَ وَرَعاً فَإِذَا لَيْسَ لَكَ وَرَعٌ.
فَقَالَ: جُعِلْتُ فِدَاكَ إِنَّ أُمَّهُ سِنْدِيَّةٌ مُشْرِكَةٌ.
فَقَالَ: أَ مَا عَلِمْتَ أَنَّ لِكُلِّ أُمَّةٍ نِكَاحاً؟ تَنَحَّ عَنِّي!
قَالَ: فَمَا رَأَيْتُهُ يَمْشِي مَعَهُ حَتَّى فَرَّقَ الْمَوْتُ بَيْنَهُمَا.
- وَ فِي رِوَايَةٍ أُخْرَى: إِنَّ لِكُلِّ أُمَّةٍ نِكَاحاً يَحْتَجِزُونَ بِهِ مِنَ الزِّنَا.
@yekaye