تفحص و ذکر زنجیر پلاک بود، اما از پلاک خبری نبود. حدود شش ماه بود توی معراج بر روی کفن او نوشته بودیم «شهید گمنام» بارها شده بود می خواستم برای تشییع به تهران بفرستمش، اما دلم نمی آمد. در دل می گفتم: دست نگه دار تا زمانش برسد. گل محمدی می گفت: به خودم گفتم برادر همتی، مکانیک تفحص وقتی دنبال آچار می گردد، می فرستد چرا میفرستد؟ چرا من با ذکر به دنبال پلاک این شهید نگردم؟ چند فرستادم و به سراغ پیکر شهید رفتم و کفنش را باز کردم توی جمجمه اش یک تکه گِل در آوردم دیدم پلاک شهید است. بلند فریاد زدم «اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم» 📚صلوات سرود آسمانی ص۲۴۱ ___________________________________ 🇮🇷@yekjorehbandegi