هدایت شده از سهراب شیرمردی
6.46M حجم رسانه بالاست
از کلید مشاهده در ایتا استفاده کنید
دوست دارم کز غم جانسوز عاشورا بمیرم بنده آنگه باشم او را کز غم مولا بمیرم می‌کُشد شرمم که بعد از او نفس آید هنوزم جای دارد کز غم این زندگانی‌ها بمیرم کاش سیلی گردد این اشک غمش کآید زچشمم تا مگر ویران کند بنیاد عمرم را بمیرم می‌زنم خود لاف عشق اما شود ثابت زمانی چون رسم بر کوی جانان جان دهم آنجا بمیرم کاش سر بر تربت کویش نهم در آخرین دم در جوار قتلگاه زاده زهرا بمیرم کشته شد جان جهانی مرگ بر این زندگانی زندگی آن است کز این محنت عظما بمیرم هر طرف گل‌چهره‌ای در خاک و خون افتاده بی‌جان یارب از داغ کدامین لاله حمرا بمیرم از برای قاسم و اصغر نثار این جان نمایم یا که از داغ حسین و اکبر لیلا بمیرم یا کنار نهر علقم، دست غم بر سر بکوبم وز غم ناکامی آن تشنه لب سقا بمیرم آرزو دارم «حسانا» چون رسد عمرم بپایان در حریم قدس این گلخانه دنیا بمیرم