#مینمال_مهدوی ۵
#ببریدش_کربلا
نمی توانست حرف بزند . هیچ کس هم نمی دانست چرا .
بردندش پیش حسین بن روح تا از امام شفایش را بخواهد .
گفت : امام می گویند ببریدش کربلا ، حرم جدم حسین .
بردند . توی حرم عمویش صدایش زد . گفت : بله ؟
چشم های همه شان گرد شد ، دهان هایشان باز ماند .
پرسیدند : تو حرف می زنی ! ؟
خندید : چرا نزنم ؟
#اللهم_عجل_لوليڪ_الفرج
@yousefezahra