#از_او_بگوئیم
🚲سه ساعت دوچرخه سواری کرده بودیم، ساعت 2 شب بود، نزدیک مقصد بودیم و خسته که توجهم رو به اطراف جلب کرد:
هوا به این خوبی،
سوار دوچرخه،
همراه دوستان خوب،
مسیر را نگاه کن، درختان زیبا،
مگر بهتر از این هم می شود،
دیگر از خدا چه میخواهی؛
❗️جمله آخر کوهی از غم را به دلم نشاند، واقعا درست است که مشکل ما از آنجاست که اصلا او را فراموش کرده ایم، اصلا شوق آمدنش را نداریم، کمی نعمت که در زندگی مان باشد احساس می کنیم خوشبختیم.
😞بیچاره ما، بیچاره ما مردمان زمان غیبتش که طعم زمان حضور در کنار امام را نچشیده ایم، آری الحمدلله به خاطر تمام این نعمات؛
اما؛
بیچاره ما که با دوچرخه ای و درختی و نسیم ملایمی راضی می شویم،
آه از این درماندگی، از این زیست در هوای ندیدنش،
چه می دانم... شاید هم دیده ام آن رخ مهتاب را...فرزند بوتراب را...
ای کاش که حسرت دیدنش را داشته باشیم،
ای کاش که حسرتمان به دیدارش بر باد رود.
@yousefezahra