چادر مردانه هفت هشت سالش بیش‌تر نبود، ولی چون پسر بود، داخل راهش نمی‌دادند. چادر مشکی سرش کرد و رویش را سفت گرفت. رفت داخل مجلس و یک گوشه نشست. روضه بود، روضه حضرت زهرا سلام‌الله‌علیها. مادرم زودتر از او رفته بود و سفت‌وسخت سفارش کرده بود که: «پا نشی بیای دنبال من، دیگه مرد شدی؛ زشته؛ از دم در برت می‌گردونند.» روضه که تمام شد، همان دم در چادر را برداشت، زد زیر بغلش و دِ بدو. منبع:نویدشاهد @yousof_e_moghavemat