✨عاشق قرآن خواندن بود همه کارهایش را با قرآن خواندن شروع می‌کرد. فاطمه که به دنیا آمد نوار قران را بلای سرش روشن می‌کرد و می‌گفت: دوست دارم دخترم وقتی بزرگ شد قرآن را هم خوب بخواند و هم خوب یاد بگیرد و به خوبی هم در زندگی اش به کار ببندد.  ✨روزهایی که مأموریت نبود و سرکارش بود روزی چندین مرتبه زنگ می زد و حال فاطمه را می‌پرسید و همیشه به من می‌گفت من عاشق فاطمه هستم و گاهی حتی گریه هم می کرد و می‌گفت پدر به دخترش خیلی وابسته است، اما هیچ کدام از این وابستگی‌ها و عشق‌های دنیایی مانع اهداف محرم نشد. و سال 89 خداوند محمدحسین را به ما هدیه داد. بااینکه محرم یک سال بیشتر در کنار محمد حسین نبود، اما همین یک سال هم بیشترین مراقبت و نگهداری را از پسرمان داشت. ✨موقع اعزام چیزی گفتند که در ذهنم برای همیشه حک شد و همیشه در خاطرم می ماند. گفت: «هرکجا ظلمی باشد وظیفه ماست که حضور داشته باشیم». او بحث دفاع از حرم عقیله بنی هاشم (علیها السلام) را مطرح کرد. برای فاطمه از حضرت رقیه و حضرت زینب و واقعه کربلا می‌گفتند تا فاطمه بداند که اگر اتفاقی افتاد برای چه پدرش رفته است؟ کجا رفته و چرا رفته است؟ و آرمان اصلی پدرش در زندگی چه بوده؟ 14 دی ماه سال 90 راهی سوریه شدند و دو هفته بعد هم به آرزوی دیرینه اش رسید ✍روایتی از همسر شهید @yousof_e_moghavemat