پدرم بوی خاک و گندم داشت
دست در دستهای مردم داشت
روی لبهای خستهاش یک عمر
تاول زندگی تبسم داشت
شطی از آفتاب در چشمش
تا دم واپسین تلاطم داشت
با دهان سپیده میخندید
او که با سوختن تفاهم داشت
یاد باد آن سپیده، آن امید
آفتابی که بوی گندم داشت .
پدران آسمانی ام روزتان مبارک
@zadgahamtuyehdarvar
ارسال
#مهدی_وفایی_نژاد
نوه مرحوم
#حاج_جانعلی و مرحوم
#حاج_غلامحسین_وفایی_نژاد