✳️ زوآن مادری را دوست داریم ✳️
سلام .
به همه عزیزانیکه در حفظ و ترویج زوآن مادری تِلاش کنِن ، خدا قوِّت عرض کنُم . وقتی اُما وَچه بِیم ، آمد و شد و ارتباط با شهر کمتِر به ، نه تلفنی ، نه صدا و سیمایی ، فضای مجازی که هیچ ، لذا ویشتر با طبیعت روستا و زندگی روستایی مانوس بِیم ( بودیم) .
بیشتر وقتمان در کنار چِر و مارِمان ، باغ و در و صحرا و گوسفِندچران سر به (می گذشت) .
در کشت و کار ، درو ، علُف تاشی ، حُوز توکِنی ، ورچین میوه ها و اینجور چیزا سرمان گرم به . بعدش ، وازی های روستایی ، مثل گل ماچو ، کشتکا و غیره به . تا نامشان حسابی خسته بِیم ، منتظر فیلم سینمایی نَبِیم ، چون هر روز از طلوع آفتُو تا نامشان(غروب) با مرغ و طِلا ، جاشان دَکنیم ، مارغانیشانا پیدا هاکُنیم ، گُوو و خر رسیدگی هاکنیم ، خرسواری و نقل و انتقال بارها با این حیوان زبان بسته و اینجور چیزا سرو کار داشتیم ، از کم و کیف همه چی سر درمیردیم .
شایِد اُمِی دورانی وَچا و قبلی ها را مِشا بَگُتِن روستایی فابریک .
فکر کِردیم همه دنیا همین تنگه تویه دروار اِه ، لذا حرف پرندگان و حیواناتا خُجی حالیمان بو . ایسا گوئِن سعی هاکُنین کودک درونتان زنده بو ، حرف درستی اِه .
آدُم وقتی وَچه اِه (کوچک هست) در لحظه و زمان خودش زندگی کنه ، ایسا هی گوئِن آقا ، خانم در حال زندگی کنین ، اما اُماها بدون اینکه این فلسفه را بدانیم در وَچگی در حال زندگی کِردیم . بخاطر همین اون خاطرات قشِنگ تو فکرمان نقش دَوِسته .
وقتی یاد آنروز دَمکُفیم ، حالمان خوب بو ، اصلا فکر کنیم جوان هابِیم ، این خاصیت زوآن مادری اه ، اما وقتی سنمان ویشتِر هابه ، به آیِنده فکر کِردیم ، ما (میخواهیم) چکاره شویم ، پس در جوانی در اصل در آینده زندگی کردیم ، وقتی سن آدُما از شصت و هفتاد گذِره اگه طُمعکار نَبو ، خیلی به آینده فکر نَمکنه ، پس بهتِرین تفریحش دوران کودکی و نوجوانی اه .
از عزیزان تشکر کنم که به دلنوشته هایم توجه دارن و این کهنه سربازا خوشحال کنن .
همین صحبتی که با طلا (خروس) یا حیوان الاغ حرف زِنُم ، یا با کهنه نر ، یا کوه ، همه برداشت هایی از افکار وَچِگی اِه .
امیدوارُم هر کامیان از ما در حد توانش در حفظ زوآن مادری و فرهنگ ولایت خدمِت هاکُنیم و به سرزمین پدری افتخار هاکنیم .
*⃣*⃣*⃣*⃣*⃣
ارادتمند شما
#رحیم_رستمیان
۳ اسفند ۹۹
@zadgahamtuyehdarvar