شرمنده ام که غسل من افتاد گردنت
آرام کردن حسن افتاد گردنت...
به گریه فاطمه گفت ای پسرعموی غریب
رسیده وقت جدایی و دل پریشان است
منم مشکل گشا و کار بر من مشکل افتاده...
شُستی تن حسین و حسن با کدام دست؟
آماده کردهای تو کفن با کدام دست...
#مادرم_فاطمه 😭
┄┅═✧☫✧●زاغ سیاه●✧☫✧═┅┄
┄┅═🐦⬛
@zaghsiah🐦⬛═┅┄