بیا مسافر غریب صحرا
گریه كن ای یوسف زهرا
سری بزن به روضه ی ما
بیا بیا
هر كی بلده با آقاش نجوا كنه
بیا ای همه ی کار و کس ما
یه نیم نگاهِ تو بسه ما
خوش اومدی به مجلس ما
ما رو برای گریه
خوشبحال اون كسایی كه قدم می گذارند به سمت روضه حس میكنند امام زمانشون داره باهاشون قدم میزنه
ما رو برای گریه،کنار خود صدا کن
سینه زن حسین و ، از کربلا دعا کن
در به درم یه عمره ، برای یک نشونت
تو روضه ها میگردم ،دنبال خال گونه ات
می خوام با همه وجودم امشب صدات بزنم:
یابن الحسن كجایی،میمیرم از جدایی
ببین،صدقه ی سرت آقا جون
چه سفره ای پهن ِبرامون
صدات میاد تو روضه هامون
آقا، جمعه ی اول محرم
قدم بذار رو چشم ما هم
بیا برای ما بده دَم
مگه میشه نیایی ، شب علیِ اصغر
گمون کنم جلو در ،نشستی پیش مادر
حسین.....امشب از اول جلسه باید مثل اسپند روی آتیش باشی، مادرها به جای مادرش، شما به جای همه اونایی كه می خوان برای علی اصغر ضجه بزنند.
مگه میشه نیایی، شب علیِ اصغر
گمون کنم جلو در،نشستی پیش مادر
باید خودت بخونی ، روضه ی قحط آبُ
زخم دل عمو و ،داغ دلِ رباب و
لای لای علی اصغر، لای لای علی اصغر
لالا لالا لالا لالا، لالای علی اصغر
آروم بخواب مادر
چه قدر گردن بچه شُله،همچین كه بغلش كنی،سرش میاُفته
این قدر با گریه هات من و آتیش نزن مادر
لالای علی اصغر
تو خیمه ها نمونده، نه آبی و نه شیری
داری جلوی چشمام، آروم آروم میمیری
حسین....
سلامٌ علی طفل الرضیع
امشب می خوام از قران برات روضه بخونم، از قرآن، باور میكنی روضه ی علی اصغر تو قرآن باشه. وقتی مادر موسی،موسی رو به دنیا آورد، فرعون فهمید دستور داد هركی پسر دار شده، باید پسرش كشته بشه،هیچ پسری زنده نمونه، چون می دونست اگه پسری به دنیا بیاد، تاج و تخت و رسالتش رو از بین میبره، مادر موسی بچه ی یك روزه رو می خواد تو آب بندازه، اما نگرانه، مادر باید باشی تا بفهمی،یه دقیقه از بچه ات جدا بشی میمیری، اما تو قرآن اومده خدا به چهار وسیله، به چهار آیه دل مادر موسی رو محكم كرد. خدا به مادر موسی وحی فرستاد دل مادر را آرام كردف این یه دونه، دل مادر موسی رو نگه داشت، رَبَطْنَا عَلَى قَلْبها. سومین نكته اینه، خدا به مادر موسی قول داد: اِنّا رآدّوهُ ما بر می گردونیم. هم بهش وحی فرستاد و هم دلش رو محكم كرد و هم گفت برمی گردونیم و هم وعده داد گفت:این یه روزی پیامبر میشه، خیالت راحت باشه، با این چهار امیدواری مادر موسی بچه رو تو آب گذاشت و رفت. ای خدا كاش یه نفرم رباب رو آروم می كرد. كی اومد تو كربلا به مادر این شیرخواره آرامش بده؟ مادرها حرف من رو می فهمند، موسی علیه السلام یه روزه بود،یه بچه ی یه روزه رو مادر می خواست بذاره تو آب، یه روزه كجا و شش ماهه كجا؟ دل كندن از شش ماه سخت تره، بچه ی یه روزه رو راحت تر می تونی باهاش كنار بیای، وقتی موسی رو درون رود نیل گذاشت، پدرش نبود، اما بمیرم برا اون آقایی كه بچه تو بغلش جون داد، هنوز ابی عبدالله داشت حرف می زد، بچه رو با سه شعبه زدند،خیلی عجیب ِ، مادر موسی ، موسی رو تو آب گذاشت بازم نگران بود، اما بچه رو تو خون رها كردند، یه نگاه كرد دید قنداقه غرق خونه...آی حسین....
خیلی این شعر قشنگ ِ، زبان حال رُباب رو گوش بده،رُباب داره با فرشته های آسمون حرف می زنه، آخه تا این بچه رو زدند ندای آسمانی بلند شد: رهاش كن حسین، دَعهُ.فرشته هارو آماده كردیم،بچه ات رو اینجا نگه می دارند.
خبر رسیده به من ای فرشته های خدا
سپرده اند علی اصغر مرا به شما
سپرده اند كه از شیر دایه های بهشت
بنوشد و بشود مرهمش كفیه شفا
ولی ملائكه من مادرم دلی دارم
هنوز دل نگرانم برای آن لب ها
هنوز دل نگرانم برای طفلی كه
مرا گذاشته با گهواره اش تنها
بگو فرشته كه آرام و تخت خوابیده است؟
بگو كه دست خدا تاب می دهد او را؟
شده است دست پدر حال حجر اسماعیل
بگو طواف كنندش فرشته ها به دعا
برای ذبح عظیمی كه نذر حق كردیم
گرفته ایم چه شب ها به گریه اش احیا
نخورده است اصغر من بی وضوی من شیری
نداده بوسه به او جز به نام حق بابا
برای اصغر من زمزمی بجوشانید
قسم به مروه شمارا قسم به سعی و صفا
جواب گریه ی او را خدا پسند دهید
كه تلخ داده جوابی به گریه اش دنیا
سفارش پسرم را نمی كنم دیگر
علی است زندگی ام جان او و جان شما
مادر موسی ِ پیغمبر رو خدا آروم كرد،یه مادر دیگه ام سراغ دارم،اونم آرامشش بهم ریخت اما پیغمبر خدا آرومش كرد،زود بگم و رد شم، اسم بی بی هم برده بشه،كدوم مادر؟ پیغمبر دید فاطمه اش هی نگرانه، بابا این بچه تو رَحِم امانم رو بریده،چی میگه؟ هی میگه: اَنا الغریب، اَنا العطشان، اَنا العریان. پیغمبر آرومش كرد، این مادرم آروم شد، اما كربلا ابی عبدالله می خواست رباب رو آروم كنه، ابی عبدالله بچه رو نگاه كرد، خودت تصور كن، نگاه كرد، دید مِنَ الاُذُنِ إلَی الاُذُن، مِنَ الوَرید إلَی