اشعار شام غریبان حضرت فاطمه زهرا(س)
برای شستن تو از کجا شروع کنم
ز گیسوان سرت یا ز پا شروع کنم
ز جای سیلی آن بی حیا شروع کنم
و یا ز پهلوی تو بی هوا شروع کنم
کنار پیکر تو دست روی دست زنم
کسی که خانه شده بر سرش خراب منم
چه خوب شد که خودت روی سوخته شستی
شکاف گوشه ی ابروی سوخته شستی
به احتیاط دو پهلوی سوخته شستی
گره ز روی گره موی سوخته شستی
ولی هنوز عجب کار دارد این بدنت
چه گریه دار شده در تن تو پیرُهنت
شبیه کعبه کند فاطمه تن تو طواف
ز شعله موی سرت تاب خورده مثل کلاف
چگونه چین تن سوخته نماید صاف
رسیده دست علی عاقبت به جای قلاف
به دستهای یدالله ظرف آب افتاد
به یاد چادر خاکی، ابوتراب افتاد
به پیش چشم یتیمان تن تو میشویم
من آخرین نفس این سیب سرخ میبویم
به زیر پیروهنت پیکر تو میجویم
شکایتت به پدر وقت دفن میگویم
نگفتی عاقبت آمد چه بر سرت زهرا
چه کرده داغی مسمار با پرت زهرا
یتیم های تو را دور تو صدا کردم
کبوتران حرم را ز غم رها کردم
همین که دخترت از پیکرت جدا کردم
قسم به جان حسین یاد کربلا کردم
پس تو زخم دل دخترت نمک نزنن
به دختران عزادار تو کتک نزنن
به کربلا همه بعد از بریدن سرها
به خیمه حمله نمودن سوی دخترها
چه تنگ شد وسط گیر و دار، معبرها
به دست لشگری آمد چه معجرها
میان تکه ی معجر چقدر گیسو ماند
تمام دخترکان دستشان به پهلو ماند
اگر شاعر این شعر را میشناسید لطفا اطلاع دهید
#کانال_نوحه_مجمع_الذاکرین