طرح ۴۴۳
روضه های کاربردی - ایام فاطمیه
صاحب العصر کجائی، بأِبی أنتَ و اُمّى
وای از این داغ جدائی، بأبی أنت و اُمّی
به هوای سر کویت، نفسی دیدن رویت
دل شده باز هوائی، بأبی انت و اُمّی
ای دوای دل مولا، پسر آخر زهرا
نجفی کربُبلائی، بأبی انت و اُمّی
مادرت خستهٔ خسته، مادرت پهلو شکسته
وقت آن نیست بیائی، بأبی انت و اُمّی
شما دارید می گید بأبی انت و اُمّی ... پیغمبر اکرم هم می فرمود: پدر و مادرم فدای مهدی، که هم نام من و شبیه ترین مردم به منِ رسول اللهِ ... امیرالمؤمنین هم دست رو سینه مبارک می گذاشتند و می فرمودند: شوقاً إلى رؤيته ... (آقا! اشتیاق دیدن چه کسی را دارید؟) می فرمود: مشتاق دیدار فرزندم مهدی هستم... سید الشهداء می فرمودند: اگر زمان مهدی را درک می کردم تا آخر عمرم خدمتگزار او بودم ... امام صادق با چشمان پُر از اشک صدا می زدند: مهدی جان! مولای من! غیبت تو خواب را از چشمان ما گرفته ... همه اهل بیت می فرمودند: مهدی جان پدر و مادرمون فدای تو ، لذا خيلی قدر خودت رو بدون ، امام زمان تو را مَحرم می دونه که اجازه داده تو مجلس عزای مادرش زهرا قدم بگذاری و بگی بأبی انت و اُمی ... حضرت ازت تشکر می کنه (دستت درد نکنه، امیدوارم داغ مادرت رو نبینی، امیدوارم جلو چشمت مادرت پریر نشه، الهی هیچ وقت جلو چشمت مادرت رو نزنند، الهی خیر ببینی اومدی برا مادرم گریه کنی) آخه تو مدینه کسی به مجلس ختم مادر ما نیومد ...
یا زهرا ...
همسایه ها به مجلس ختمت نیامدند
من بودم و همین دو سه تا بچه های تو
خیلی به مجتبایِ تو برخورد فاطمه!
فامیل کم گذاشت برایِ عزای تو
زهرا مرا ببخش که نگذاشت غربتم
یک ختم باشکوه بگیرم برای تو
جایِ تمام شهر خودم گریه می کنم
از بسکه خالی ست در این خانه جای تو
هر شب میومد کنار قبرِ زهراش، آرام آرام می سوخت و گریه می کرد. یه شب که بچه ها را خواباند، اومد خارج بشه دید صدای گریه حسین بلند شد ... بابا می شه امشب منم ببری، دلم برا مادرم یه ذره شده ... حسین رو آورد کنار قبر مادر، دید دست رو سینه گذاشت: اَلسَلام عَلیکِ یا اُما ... صورت رو قبر مادر گذاشت ... مادر جان نمی دونی چقدر دلم برات تنگ شده بود، مادر رفتی دیگه سراغی از یتیمات نمی گیری ... اینجا نیمه شب حسین صورت رو قبر مادر گذاشت، یه نیمه شبی هم بعد از اسارت، زینب اومد صورت رو قبر مادر گذاشت. مادر جان! یادته شب آخر عمرت، یه پیراهن به من دادی گفتی لحظات آخر به حسینم بده، پیراهن خونی حسین و رو قبر مادر انداخت صدا زد:
یا أُمَّاه ... هذا قَميصُ أخىِ الحسين ...
همه صدا بزنیم یا حسین ...