فنون روضه خوانی 1. سير ابيات: اولين فنى كه در شعرخوانى وجود دارد، دسته بندى ابيات شعر از لطيف و سطحى به عميق و سوزناك است . يك مداح خوب ، اشعار سطحى تر را در ابتداى برنامه خود قرار مى دهد و بار گريه را بر روى اشعارى كه عميق تر و سوزناك ترند، قرار مى دهد. در غير اين صورت اشعار سوزناك را قبل از آمادگى مستمع خوانده و هدررفته و اشعار سطحى را بعد از آمادگى او در معرض گفتار قرار داده است كه مستمع با هيچ يك از اين دو حالت ، حال پيدا نمى كند. لذا بايد مجلس را تا قبل از آماده شدن مستمع از اشعار سطحى كه فهم آن ها برايش ‍ آسان تر است ، پر كرد و شعر سوزناك را به محض آماده شدن برايش خواند. به مجموعه تغییرات شامل حذف یا جابجایی اشعار یک شعر جهت رعایت توالی در روضه و جلوگیری از یک نواختی آن، سیر ابیات می گویند. @maddahi_esf فنون روضه خوانی 2. فن عدم صراحت بیان: گاهی جهت ایجاد حس کنجکاوی مستمع، در بیت های ابتدایی شعر به طور مستقیم به اینکه روضه چه کسی است اشاره نشده است و بعد از یکی دو یا چند بیت مشخص می نماید که روضه کدام یک از اهل بیت (علیه السلام) مدنظر است. به این فن، فن عدم صراحت بیان گفته می شود. مثال: باران خون گرفت و دل آسمان گرفت داغ غم تو از همه تاب و توان گرفت وقتی شنید حرمله نام تو هم علیست از جا پرید و قبضه ی تیر و کمان گرفت تیری که استخوان گلوی تو را شکست از آن گذشت و جا به دل باغبان گرفت .... همانطور که در مثال می بینید، در بیت اول اشاره ای نشده که روضه ی حضرت علی اصغر (علیه السلام) مدنظر است ولی در بیت بعد موضوع روضه را بیان می کند. @maddahi_esf فنون روضه خوانی 3. فن استنتاج: در مباحث آموزش مداحی يكى از قوى ترين و بهترين فنون روضه خوانى كه واقعاً نشانه استادى مداح است، كنار هم گذاشتن دو مطلب و استنتاج مطلب سومى است كه در جايى ذكر نشده و هيچ گونه تضادى هم با دو مطلب اول ندارد بلكه چيزى خارج از ذاتيات دو مطلب اول است كه نتيجه فكر كردن به جوانب و حواشى مطلب اول مى باشد. چون اين مطلب معناى بسيار دقيقى است از چند مثال مدد می‌ گيريم؛ مثال یک: در روضه رزم و شهادت حضرت قاسم آمده است: « يكي از لشكريان عُمَرِبنِ سَعد به نام حُمَيْد بْنِ مُسْلِم گفته: من در بين لشکريان عُمَرِبْنِ سَعد بودم كه ديدم نوجوانی كه صورتش مثل ماه پاره‌اي بود به ميدان آمد، در حالي كه پيراهن درازي به تن داشت و نعلينی به پا پوشيده بود كه بند اين نعلين در پاي چپ باز بود » اين نقل مطلب تاريخى، حالا نحوه استنتاج؛ از اين گزارش دو چيز مسلّم و معلوم مي‌شود: 1. شاید حضرت قاسم با زره و لباس جنگي بيرون نرفته‌اند، چرا كه هر چه گشتند زرهي اندازه قامت ایشان پيدا نكردند. ۲. اشتياق و عجله ایشان براي به ميدان آمدن، تا جايي كه صبر نكردند که بند نعلينشان را ببندند. نمی‌دانم شـايد اگر از خود حضرت قـاسم مي‌پرسيديم جواب مي‌دادند که ترسيدم در همين مدّت كمِ بستن بند نعلين رأی عمويم عوض شده و مانع به ميدان رفتنم شود! آخر بسیار تلاش كـردم تا نظرش را جلب كردم. نكته در اين جاست كه اين گونه استنتاج از وقايع، با (زبانحال ) تفاوت دارد زيرا در زبانحال، امكان عدم صحت وجود دارد و ما از خودمان چيزى به اصل روضه می‌افزاييم، (هرچند یکی از شروط گفتن زبانحال این است که مغایر روایات معتبر نباشد) اما استنتاج مطلبى عقلى است و هر كسى می‌تواند با تفكر در حواشى و جوانب داستان، به آن پى ببرد كه هيچ ضررى هم به اصل مطلب ندارد و كاملاً با عقل جور در مى آيد ولى فرقش با اصل مطلب اين است كه در تاريخ نقل نشده و با تأمل در ماجرا بدست آمده است. با همه اين اوصاف بهتر است آن را صريح و با اطمينان نگوئيم، طورى كه گمان شود اين مسئله عيناً در تاريخ آمده تا بعد از مجلس ما را مورد مؤ اخذه قرار ندهند. مثال دو: در تاريخ آمده كه وقتى حضرت على اصغرعليه السّلام شهيد شد، امام حسين عليه السّلام و را پشت خيام بردند و خواستند دفن نمايند كه صداى شيون حضرت رباب عليهاالسّلام بلند شد. اين مطلب تاريخى ، حال به نحوه استنتاج دقت كنيد؛ وقتى كه على اصغرعليه السّلام شهيد شد، حضرت از خجالت مادر او ديگر روى برگشتن به خيمه را نداشتند. مطلب دوم اينكه مادر هنگام دفن بچه سر مى رسد. استنتاج اينكه ؛ حضرت در آنجا مضطرب شدند كه بچه چه را كنند. مثال سه: در روضه حركت كاروان اسراء از كربلا، آمده كه يكى از دختران حضرت در بيابان گم شد و يكى از سربازان دشمن ماءمور يافتن او گرديد بعد از مدتى همه ديدند كه آن سرباز با يك دست افسار اسب را گرفته و با دست ديگر به دخترك تازيانه مى زند و او را دنبال مى كند. اين نقل مطلب تاريخى ، حالا نحوه استنتاج ؛ چون آن ملعون سواره بوده و دخترك پياده ، مطمئناً از او تندتر حركت مى كرده و ثانياً اينكه دخ