#لاله_های_آسمونے 💠خاطره یک جوان 23 ساله در دفترچه خاطرات دوران جنگ 🌷برای گشت شبانه ما را برده بودند خسته و کوفته آمدم فکرکردم یک چرتی می‌زنم، بعد بیدار می‌شوم و #نمازم را می‌خوانم بر اثر خستگی زیاد خوابم برد دیدم ساعت از نیمه‌شب گذشته 🌷 و #نمازم قضا شده است سرم را به دیوار کوبیدم و گریه کردم که چرا نمازم #قضا شد خود را ملامت کردم و حالت اندوه تا یک هفته دست از سرم برنداشت #شهید_حسن_باقری 🌷 ❤نشر معارف شهدا در ایتا @zakhmiyan_eshgh