💠بِسـم ِ ربـــــِّـ الشــُّـهـداءِ والصِّـدیقیــن💠
#خاطرات_شهید_ایمان_خزاعی_نژاد
💐از زبان همسر شهید
قسمت: 8
🌱ایمان خیلی تلاش میکرد اطلاعاتش به روز باشد و اطلاعات عمومی خیلی خوبی داشت. همیشه دنبال کسب اطلاعاتی بود که در زمینه شغلی اش رو کامل تر کنه به همین خاطر تحصیلات در دانشکده افسری راضیش نکرد و از طریق کنکور رشته جغرافیا قبول شد.
🌱میخواست اطلاعاتش کامل باشه هر نرم افزاری میامد که به درد شغلش میخورد سعی میکرد تهیه کند و یاد بگیرد. دوره های آموزشی را که از طرف محل کارشون میرفتن رو به بهترین نحو سپری میکردند و اعتقاد داشتند پول بیت المال دارد خرج آموزش اینها میشود و باید بهترین نتیجه را بگیرند.
🌱ایمان قبل از رفتن به سوریه تازه کارهای فارغالتحصیلیش رو انجام داد و مصداق کامل این شعر بود که ز گهواره تا گور دانش بجوی و بخاطر اطلاعات خوبی که داشتن در این سن به جایگاه فرماندهی عملیات رسیده و از فرماندهان جنگ بودند.
🌱ایمان فقط یکبار به سوریه اعزام شد. ما 94/6/19 عروسی کردیم و ایمان حدود 26 روز بعد از عروسی رفت. این در حالی بود که پدرش بخاطر مشکل کمر از پا فلج شده بودند و ایمان کارهای ایشان را انجام میداد. و چون تازه داماد بود مادرشان گفتند: مامان اگر میشه این بار نرو. ایمان یه بیت شعر برای مادر خواند : ما زنده بر آنیم که آرام نگیریم/ موجیم که آسودگی ما عدم ماست...
ادامه دارد
🍃جهت تعجیل در فرج و سلامتی آقا و شادی روح امام و ارواح طیبه شهدا صلوات🍃
نشر معارف شهدا در ایتا
@zakhmiyan_eshgh