💞 محبوب من، به آرزویش رسید 3⃣ «در زمان شهادت شهید خرازی در اسفند سال ۶۵، همه نُه برادر و حتی پدرم جبهه بودند.» ✊🏻 شرکت در مبارزات انقلابی: قبل از انقلاب بود، همه پسران خانواده ما در خانه آیت الله خادمی، تحصن کرده بودند. یک شب با مادرم و همسران برادرانم که منزل‌شان نزدیک بود، همگی با هم در ایوان خانه افطار کردیم. بعد همه همان جا خوابیدند و من هم مشغول کارهای دستی شدم. 😨 حدود ساعت ۱۱ شب بود که سروصدایی شنیدیم. من فکر کردم صدای ساختمان سازی است اما مادرم که بسیار دقیق بود ناگهان بیدار شد و گفت این صدای تیراندازی است! 🛑 خانه ما کنار باشگاه و چهارراه تختی و به کلانتری نزدیک بود. صدای تیراندازی از آن جا می آمد. مادرم با نگرانی زیاد دم در کوچه منتظر پسرها ماند تا این که همگی سلامت به خانه برگشتند. 🔰 نقش پررنگ خانواده در دفاع مقدس: همه برادرانم در زمان دفاع مقدس در جبهه‌ها حضور داشتند. بعضی از آن‌ها که کارشان آزاد است، به صورت دوره ای به جبهه می‌رفتند. مثلاً در زمان شهادت شهید خرازی در اسفند سال ۶۵، همه برادرانم حتی پدرم جبهه بودند. 🌷 یک بار یکی از اقوام که از طرف ارتش پسرشان را برای سربازی به جبهه فرستاده بودند، به خانه ما آمد. تقاضای سفارش داشت، اما وقتی دید هر نُه پسر خانواده در جبهه هستند، متعجب و شرمنده شد، آرام خدا حافظی کرد و رفت. 💐 داداش قبل از ازدواجش در جنگ مجروح شده بود. آن زمان مادرم مکه بود و من و همسرم و برادرانم همراه خاله‌مان که حکم مادر برای ما داشت، برای ملاقات داداش به تهران رفتیم. داداش با دیدن ما گفت: «برای چه این همه راه آمده اید و خودتان را به زحمت انداخته اید؟» ما از ناراحتی او ناراحت شدیم و پشیمان شدیم که رفتیم. 🌹 غایب حاضر زندگی ما: فکر شهادت و از دست دادن او، از همان زمان انقلاب با ما بود. هربار که او خداحافظی می کرد و به جبهه می رفت، ما احتمال شهادتش را می دادیم. حتی یکی از برادرانم هربار پس از آن که آقاجان در گوشش دعا می خواند و خداحافظی می‌کرد به اتاقی می‌رفت و حداقل نیم ساعت گریه می‌کرد. 🔹 داداش هرگاه که به خانه می‌آمد، یا برای درمان جراحتی بود یا دوستانش برای کاری، او را به اجبار از جبهه آورده بودند. هربار که می آمد، مادرم لباس های خونی او را می‌شست. گاهی هنوز لباس‌هایش خشک نشده بود که می‌خواست برود. به ناچار با همان لباس های خیس می رفت. ❤️‍🩹 هر بار هم که برای درمان جراحاتش می‌آمد، بلافاصله پس از بهبود حداقلی دوباره به جبهه برمی‌گشت. اغلب اوقات نبود. هرچند برای ما غایب بود؛ اما تاثیرگذاری که در زندگی ما داشت، او را به غایبی حاضر برای ما تبدیل کرده بود. ⏮ ادامه دارد ... ✍🏻 برگفته از 🎙 راوی: خواهر گرامی شهید ✍💞سرباز ولایت 💞 🤍خادم الشهدا مدیر کانال🤍 💚نشر معارف شهدا درایتا👇👇👇 ❤️👆 @zakhmiyan_eshgh