امام صادق و احياي نهضت عاشورا روزي که نزد امام ششم عليه‏السلام نام امام حسين عليه‏السلام آورده مي‏شد، ديگر تا شب تبسم نمي‏کرد. [1] . «ابي‏عماره» که از مرثيه‏سرايان مصايب امام حسين عليه‏السلام بود مي‏گويد: در محضر امام صادق عليه‏السلام نوحه‏ي امام حسين عليه‏السلام را خواندم، امام صادق عليه‏السلام گريست. بازخواندم، او نيز گريست. مرثيه را ادامه دادم تا سراسر خانه را گريه فراگرفت. [2] . «جعفر بن عقان» بر امام صادق عليه‏السلام وارد شد، امام عليه‏السلام او را احترام کرد و نزديک خود جاي داد؛ امام عليه‏السلام به او فرمود: «شنيده‏ام درباره‏ي حسين عليه‏السلام نيکو شعر مي‏گويي» عرض کرد: آري فدايت شوم. سپس اشعار مرثيه‏ي حسين را در آن مجلس خواند، امام صادق عليه‏السلام و کساني که با او بودند، گريستند و اشک بر محاسن امام عليه‏السلام جاري شد. [3] . «جعفر بن قولويه قدس سره» از «داوود رقي» نقل مي‏کند که به حضور امام ششم عليه‏السلام رسيدم، ايشان وقتي آب نوشيد گريه‏اش گرفت و چشمانش پر از اشک شد و فرمود: «خدا لعنت کند کشنده‏ي حسين عليه‏السلام را». [4] . «شيخ کليني قدس سره» به اسنادش از «داوود بن فرقد» نقل مي‏کند: در خانه‏ي امام ششم عليه‏السلام نشسته بودم، به کبوتري که آوازي سوزناک سر مي‏داد نگريستم. امام عليه‏السلام رو به من کرد، و فرمود: «مي‏داني چه مي‏گويد؟ گفتم: فدايت شوم به خدا سوگند! نمي‏دانم. فرمود: بر کشندگان حسين عليه‏السلام لعنت مي‏فرستد» آن را در خانه‏هاي خود نگه داريد. [5] . «عبدالله بن سنان» مي‏گويد: در روز عاشورا به حضور امام صادق عليه‏السلام رسيدم، آن حضرت عليه‏السلام را با رنگي پريده و بسيار غمناک، در حالي که، اشک چون مرواريد از چشمان او جاري بود، يافتم. علت آن وضع را پرسيدم؟ فرمود: «مگر نمي‏داني در چنين روزي جد ما حسين عليه‏السلام شهيد شده است؟» [6] . يکي از جنايات منصور دوانيقي اين بود که به فرماندار مدينه دستور داد خانه‏ي امام صادق عليه‏السلام را آتش بزند، او اطاعت کرد و خانه‏ي آن حضرت را آتش زد. زن و فرزندان و اعضاي خانه مضطرب و پريشان‏خاطر شدند و ناله و شيون سردادند؛ اما امام عليه‏السلام آتش را خاموش کرد و افراد خانواده را تسکين داد و آرام کرد. فرداي آن روز يکي از شيعيان به ديدار آن حضرت عليه‏السلام رفت و او را گريان و اندوهناک ديد؛ وقتي علت آن را جويا شد امام صادق عليه‏السلام فرمود: «وقتي خانه آتش گرفت، زنان و دختران پريشان شدند و از اين اتاق به آن اتاق مي‏گريختند، در حالي که من در کنار آنان بودم و آتش را خاموش مي‏کردم، اما با ديدن اين صحنه، به ياد زنان و کودکان جدم حسين عليه‏السلام در روز عاشورا افتادم که مورد هجوم دشمن قرار گرفته بودند و دشمن فرياد مي‏زد: خانه‏ي ظالمان را بسوزانيد.» [7] . [1] در کربلا چه گذشت، ص 59. [2] همان. [3] همان، ص 60. [4] همان، ص 62. [5] همان. [6] بحارالأنوار، ج 98، ص 309. [7] مأساة الحسين عليه‏السلام، ص 118.