عطش اصحاب و اهل بیت و رفتن يزيد بن حصين همدانی به نزد عمر سعد لع : 🌴🌴قال الراوي: فلما نزل الحسين يوم الطف في أرض کربلا أول من حال بينه و بين ماء الفرات عمر بن سعد لعنه الله تعالي، فاشتد العطش بالحسين، و أطفاله، و أهل بيته عليهم‏السلام، راوی گوید وقتی حسین ع وارد کربلاء شد اولین کسی که آب فرات را بر روی حسین ع و اهل بیتش و یارانش بست عمر سعد لع بود. فقام رجل من أصحاب الحسين، و قال: يا ابن رسول الله! أتأذن لي أن أمضي الي ابن‏سعد، فأکلمه في أمر الماء، و أعرفه بعطش الحرم، و الأطفال، فعساه يرتدع عن القتال؟ فقال عليه‏السلام: ذلک اليک، افعل ما شئت. به روايت شرح شافيه و مطالب السؤول، يزيد بن حصين همداني به حضرت حسين عليه‏السلام آمد و عرض کرد: «يا ابن رسول الله! اجازه می دهی من نزد عمر سعد بروم و او را از عطش خیام و بچه ها آگاه سازم، شاید تاثیر کند. حسین ع فرمود: آنچه می خواهی انجام ده. پس يزيد به نزد ابن‏سعد آمد و او را سلام نگفت. ابن‏سعد گفت: «يا اخا همدان! چه چيز تو را از سلام با من مانع افتاد؟ مگر من مسلمان نبودم و خدا و رسول را نستودم؟» يزيد بن حصين گفت: «اي پسر سعد! اگر تو چنان که گويي مسلماني، چگونه بر عترت رسول خدا بيرون شدي و تصمیم جنگ با او را داری؟ و اينک آب فرات است که کلب و خنزير از آن مي‏آشامند و حسين بن علي و برادران و زنان و فرزندان او از تشنگي هلاک مي‏شوند و تو در ميان ايشان و فرات مانع مي‏شوي و گمان مي‏کني که مسلماني و خدا و رسول را مي‏شناسي.» قال: فجاء الهمداني و وبخه بکلام - قد مر ذکره سابقا - فکان من عذره أن قال: يا أخا همدان! و الله اني أعرف الناس بحق الحسين، و حرمته عند رسول الله، ولکني حائر في أمري، ما أدري کيف أصنع؟ عمر بن سعد خجل شد و گفت من از همه آگاهترم به حق حسین و نسبتش با پیامبر. من بین حکومت ری و جنگ با حسین ، حیرانم و نمی دانم چه کنم! و في هذا الوقت کنت أتفکر في أمري بين ترک ملک الري و قتل الحسين. و در این موقع سر خود را پایین انداخت و فکر کرد. بعد سر خود را بلند کرد و گفت: ثم قال: نفسي لأمارة بالسوء، ما تحسن لي ترک ملک الري، و اني اذا قتلت حسينا، أکون أميرا علي سبعين ألف فارس. و گفت : وقتی بین انتخاب حکومت ری و کشتن حسین فکر می کنم نفس اماره ام مرا به کشتن حسین می خواند.اگر حسین را بکشم در ری بر هفتاد هزار نفر امیر خواهم شد. فقال: يا أخا همدان! ما أجد نفسي تجيبني الي ترک الري لغيري. گفت: «اي برادر همدان! چند که با نفس کاوش کردم، اجابت نفرمود که ولايت ري را دست باز دارم تا ديگري به دست گيرد.» قال: فنهض من عنده مکسور القلب، و رجع الي الحسين عليه‏السلام، و قال: يا مولاي! ان القوم استحوذ عليهم الشيطان، و ان عمر بن سعد قد عزم علي قتلک، و قتل أصحابک، و أهل بيتک، و رضي بدخول النار بولاية الري، ذلک هو الخسران المبين . پس يزيد بن حصين از نزدش نا امید و دل شکسته بر خواست و نزد حسین ع بر گشت و گفت ای مولای من شیطان بر این قوح غلبه کرده است. و عمر سعد لع تصمیم دارد تو را بکشد. و کسانی را که با تو هستند بکشد. و اهلبیتت را. و برای ریاست جکومت ری ، رضایت به آتش جهنم داده است. و آن زیان کاری بزرگ و آشکار است. 📚الطريحي، المنتخب، 333، 297 - 296/2 / سپهر، ناسخ التواريخ سيدالشهداء عليه‏السلام، 197 - 196/2 ❤️ خادم امام حسین ع باشیم حداقل پست را برای ده نفر ارسال کنید. ❤️ 🌹برای قطع نشدن ارتباط دوستان سید الشهداء از کانال و پرسش از سوالات مقتل ارسال پست بدون ذکر لینک و آیدی منع شرعی دارد. التماس دعا🌹 السلام علیک یاابا عبدالله کانال ویژه مقتل امام حسین ع با متن عربی و ترجمه از منابع معتبر و پاسخ به شبهات مقتل در ایتا @zameneashk1 تلگرام @zameneashk باب الحسین ع ، کلاس های غیر حضوری https://t.me/Babolhusein آی دی پاسخ به سوالات @m_h_tabemanesh