#داستان_های_عاشورایی ۲۳
(192)
نازل شدن رسول خدا صلی الله علیه وآله وسلم و امام علی علیه السلام
📜درثاقب مناقب ازجابربن عبدالله انصاری روایت شده است وقتی امام حسین علیه السلام عازم کربلا شدند نزد ایشان رفتم و عرض کردم
چرا شما مانند برادر بزرگوارتان امام حسن علیه السلام صلح نمی کنید؟!
امام حسین علیه السلام با خشم به من نگاه کردند و فرمودند: ای جابر! صلح برادرم به صلاح امت اسلام بود و اکنون شهید شدن من به
صلاح امت اسلام است؛ زیرا در زمان برادرم،تمام سرداران لشکر و سپاهمان به وسیله رشوه دادن معاویه کناره گیری کردند و اگر برادرم
در آن زمان جنگ می کرد اسلام نابود می شد، پس برادرم امام حسن علیه السلام چون می دانست اگر جنگ کند پشتوانه ای نخواهد
داشت با معاویه صلح کرد و این صلح باعث پیروزی اسلام شد و اکنون اگر من با یزید لعین صلح کنم پشت به اسلام کرده ام؛ زیرا با این
کارم خلافت یزید لعین را قبول کرده دستورات اسلام را نادیده گرفته ام پس باید به جنگ او بروم که
صلاح امت اسلام در این کار است. سپس فرمودند: ای جابرا می خواهی حرف های جدم پیامبرصلی الله علیه وآله وسلم و پدرم علی
علیه السلام را برای تو گواهی بیاورم؟
عرض کردم: پدر و مادرم به فدایت.
راوی می گوید: در همان لحظه دیدم امام حسین علیه السلام چیزی را زیر لب های مبارکشان زمزمه کردند و یکباره آسمان شکافته شد و
نوری از آن خارج شد و حضرت محمد صلی الله علیه وسلم، امام علی علیه السلام ، فاطمه زهرا علیها السلام امام حسن علیه السلام،
جعفر طیار علیه السلام و حمزه سیدالشهدا علیه السلام نزد امام حسین علیه السلام آمدند.
آن گاه امام حسین علیه السلام به پیامبر هم عرض کردند ای جد بزرگوارم به راستی که جابر مرا برای کاری که می خواهم انجام دهم
سرزنش می کند و می گوید: کارم به ضرر اسلام است. رسول خدا صلی الله علیه وآله وسلم به من فرمودند: ای جابرا آیا در زمان فرزندم
حسن بن
علی علیه السلام به تو نفرموده بودم که اگر به امام خودت ایمان نداشته باشی هیچ ایمانی به خدایت نخواهی داشت؟!
ای جابرا به راستی که کار فرزندم حسین بن علی علیه السلام به امر خدای تبارک و تعالی است. آیا می خواهی جای ،معاویه یزید و فرزندم
حسین بن علی را ببینی؟ عرض کردم بله جانم به فدایت.
آن گاه رسول خدا صلی الله علیه وآله وسلم به پای مبارک خود را بر زمین زدند و زمین شکافته شد و دیدم آتش جهنم شعله ور است و
ولید ابوجهل ،معاویه و یزید را دیدم که زنجیری از آتش بر گردن دارند و عذاب آنها شدیدتراز همه اهل جهنم است.
سپس فرمودند: ای جابرا اکنون به آسمان نگاه کن راوی می گوید به آسمان نگاه کردم یکباره آسمان باز شد و رسول خدا صلی الله علیه
وآله وسلم به همراه امام علی و همراهانشان به سوی آسمان رفتند و وقتی به بهشت رسیدند به امام حسین علیه السلام فرمودند :به سوی ما
بیا تا به بهشت برویم
سپس امام حسین علیه السلام نزد ایشان رفتند و من ایشان را دیدم که وارد بهشت شدند پس از چند لحظه چشمانم را بستم و دیگر چیزی
ندیدم .
📚مدينه المعاجز: ص 190
@zameneashk1