انبیاء و اوصیاء عالم بغیب بودند
داعی-اولا اینکه فرمودید (بقول شما) چرا عمدا سهو نموده و مغلطه کاری مینمائید چرا نمی فرمائید بقول خداوند متعال که میفرمائید (بقول شما) داعی از خود چیزی ندارد و ابراز عقیده و ادعائی نمی کنم جز آنکه ناقل قرآن مجید و کاشف حقایق آن هستم بفرمودۀ رسول خدا صلّی اللّه علیه و آله و سلّم که مبین قرآن بوده است
در مرتبه اول که شواهد از آیات قرآن مجید قرائت نمودم بر اینکه انبیاء و رسل برگزیدگان حق تعالی و عالم بعلم غیب اند و اکابر علماء خودتان تصدیق باین معنی نموده اند.
و بنقل اخبار غیبیه از خاتم الانبیاء پرداخته اند.
که از جمله آنها ابن ابی الحدید معتزلی در ص ۶۷ جلد اول شرح نهج البلاغه (چاپ مصر) بعد از نقل حدیثی از رسول اکرم صلّی اللّه علیه و آله و سلّم که بعلی علیه السّلام فرمود ستقاتل بعدی الناکثین و القاسطین و المارقین [۱] .
گوید این خبر از جمله دلائل نبوت آن حضرت است برای آنکه در این حدیث اخبار صریح بغیب است که ابدا احتمال تمویه و تدلیس در آن نمی رود زیرا خبر از وقایع بعد از خود داده که عینا (تقریبا بعد از سی سال) واقع شد چه آنکه فرمود با این سه طایفه جنگ خواهی نمود که مراد از ناکثین اهل جمل بودند باغوای طلحه و زبیر و قیادت عایشه بجنگ با علی برخاستند و قاسطین اهل صفین بودند یعنی اتباع معاویه و مارقین خوارج نهروان بودند که از دین بیرون رفتند انتهی (که قبلا مشروحا عرض کردم).
ثانیا احدی از شیعیان امامیه دعوای نبوت برای امیر المؤمنین علی بن ابی طالب و ائمه طاهرین سلام اللّه علیهم اجمعین ننموده بلکه رسول اکرم محمّد مصطفی صلّی اللّه علیه و آله و سلّم را خاتم الانبیاء و مستقل در امر نبوت و بلا شریک میدانیم و مدعیان چنین امری را باطل و معتقدین باین عقیده را کافر میشناسیم.
ولی آن حضرت و یازده امام از نسل او را امامان بر حق و اوصیاء و خلفاء منصوص رسول اللّه صلّی اللّه علیه و آله و سلّم میدانیم که خداوند بوسیله و واسطه خود آن بزرگوار آنها را آگاه و مطلع بر اسرار و مغیبات نمود.
----------
[۱]: ۱) زود است که جنگ مینمائی بعد از من با ناکثین و قاسطین و مارقین.
ما معتقدیم همان پرده ای که در مقابل دیدگان عالمیان است که نمی بینند در این عالم مگر آنچه ظاهر و نمایان است در مقابل دیدگان انبیاء و اوصیاء آنها هم میباشد
ولی باقتضای زمان و مکان همان خدای عالم الغیب که قادر بر افاضه فیض میباشد بمقداری که مقتضی بوده و صلاح میدانسته پرده را از مقابل دیدگان آنها برداشته که پشت پرده را میدیدند لذا از مغیبات خبر میدادند.
و هرگاه صلاح نبوده پرده افتاده و بی خبر بودند (بهمین جهت در بعض اخبار است که گاهی اظهار بی اطلاعی مینمودند).
فلذا میفرماید لَوْ کُنْتُ أَعْلَمُ الْغَیْبَ لاَسْتَکْثَرْتُ مِنَ الْخَیْرِ [۱] .
یعنی من استقلالا و از پیش خود خبری از غیب ندارم مگر پرده بالا رود و افاضه فیض یزدانی گردد.
شیخ- کجا و چه جا پیغمبر بآنها اطلاع داده که بوسیله پیغمبر آگاه بر حقایق مستوره شدند.
داعی- آیا بحکم آیات قرآنیه که ببعض از آنها اشاره نمودیم شما رسول اکرم خاتم الانبیاء صلّی اللّه علیه و آله و سلّم را مرتضی و برگزیده از خلق و رسول حق تعالی میدانید یا خیر.
شیخ- سؤال عجیبی نمودید بدیهی است که آن حضرت صلّی اللّه علیه و سلّم مرتضی و خاتم الانبیاء بوده است.
داعی- پس بحکم آیه شریفه عٰالِمُ الْغَیْبِ فَلاٰ یُظْهِرُ عَلیٰ غَیْبِهِ أَحَداً إِلاّٰ مَنِ ارْتَضیٰ مِنْ رَسُولٍ پیغمبر خاتم عالم بعلم غیب بوده چه آنکه در این آیه میفرماید خدای عالم الغیب از علم غیب خود بمرتضای از رسل و فرستادگان خود افاضه میفرماید.
شیخ- بر فرض که آن حضرت عالم بغیب بوده چه ربطی دارد باینکه سیدنا علی کرم اللّه وجهه هم بایستی عالم بغیب باشد.
داعی- اگر آقایان محترم از جمودت و تقلید اسلاف خارج و قدری توسعه در فکر دهید و باخبار صحیحه و حالات رسول اللّه صلّی اللّه علیه و آله و سلّم دقت نمائید مطلب بخودی خود واضح و آشکار میگردد.
شیخ- اگر ما فکرمان مقصور است شما که بحمد اللّه فکرتان باز و
----------
[۱]: ۱) اگر من (استقلالا) علم غیب میدانستم خوبیهای خود را زیاد مینمودم.
طلیق اللسانید بفرمائید کدام خبر است که اثبات علم غیب برای سیّدنا علی کرم اللّه وجهه مینماید.
اگر بایستی علم غیبی برای اوصیاء و خلفاء رسول اللّه باشد استثناء معنی ندارد حتما باید خلفاء بالاخص خلفاء راشدین رضوان اللّه علیهم اجمعین عالم بغیب باشند و حال آنکه میبینیم هیچ یک از خلفاء چنین ادعائی ننمودند بلکه مانند خود پیغمبر صلّی اللّه علیه و سلّم اظهار عجز مینمودند چگونه سیّدنا علی کرّم اللّه وجهه را شما منحصرا استثناء مینمائید!!!.