شرح و تفسير گوهر علم را به نااهلان نمى‌دهند امام عليه السلام در اين گفتار حكيمانه اشاره به عظمت مقام علم و عالم كرده مى‌فرمايد:«هر گاه خداوند بنده‌اى را پست بشمرد علم را از او دريغ مى‌دارد»؛ (إِذَا أَرْذَلَ‌ اللّهُ‌ عَبْداً حَظَرَ عَلَيْهِ‌ الْعِلْمَ‌) . «أرْذَلَ‌» از مادّۀ «رَذْل» به معنى پست و «حَظَرَ» از ريشۀ «حَظْر» به معناى منع است. بديهى است خداوند، هم حكيم است و هم عادل، و هرگز كارى برخلاف حكمت و عدالت نخواهد كرد، پست شمردن افراد به يقين براثر گناهان و معاصى آن‌هاست و مفهوم اين سخن آن است كه افرادى كه براثر گناه از درگاه خداوند بيرون شوند خداوند بزرگ‌ترين موهبت را كه موهبت علم است از آن‌ها منع مى‌كند. امام عليه السلام در اين كلام شريف مى‌خواهد درس مهم اخلاقى به همگان بدهد كه اگر علاقه‌اى به علم و دانش و محضر علما و دانشمندان نداشتيد بدانيد اين براثر تاريكى قلب شما و گناهانى است كه مرتكب شده‌ايد. علم، نور است و هيچ انسانى كه داراى چشم سالم است از نور نمى‌گريزد، اين خفاش صفتانند كه از نور وحشت دارند و در تاريكى‌ها به حركت در مى‌آيند. در اهميت علم، همين بس كه طبق صريح آيات قرآن مجيد، چيزى كه سبب فضيلت آدم بر فرشتگان شد و مسجود آن‌ها گرديد علم و دانشى بود كه خداوند به آدم براثر استعدادش داد. نيز در اهميت علم همين بس كه خداوند در قرآن مجيد نام دانشمندان را پس از نام خود و فرشتگان آورده مى‌فرمايد: (شَهِدَ اللّهُ‌ أَنَّهُ‌ لَا إِلَهَ‌ إِلَّا هُوَ وَ الْمَلَائِكَةُ‌ وَ أُوْلُوا الْعِلْمِ‌) . نيز همين فخر براى دانشمندان كافى است كه قرآن دربارۀ وزير سليمان كه توانست در يك چشم برهم زدن تخت ملكۀ سبا را از يمن به شام بياورد مى‌گويد: «قَالَ‌ الَّذِى عِنْدَهُ‌ عِلْمٌ‌ مِّنَ‌ الْكِتَابِ‌ ...»؛ كسى كه علم و دانشى از كتاب آسمانى داشت...». ١ همچنين با صراحت مى‌گويد: عالمان هستند كه به آنچه بر تو (اى پيامبر) نازل شده ايمان مى‌آورند و آن را حق مى‌دانند؛ «وَ يَرَى الَّذِينَ‌ أُوتُوا الْعِلْمَ‌ الَّذِي أُنْزِلَ‌ إِلَيْكَ‌ مِنْ‌ رَبِّكَ‌ هُوَ الْحَقَّ‌». ٢ سرانجام مقامات والا را ويژۀ مؤمنان و عالمان معرفى مى‌كند و مى‌فرمايد: «يَرْفَعِ‌ اللّهُ‌ الَّذِينَ‌ آمَنُوا مِنْكُمْ‌ وَ الَّذِينَ‌ أُوتُوا الْعِلْمَ‌ دَرَجاتٍ‌» ؛خداوند كسانى را از شما كه ايمان آورده‌اند و كسانى را كه صاحب علمند درجات رفيعى مى‌بخشد». ٣ آيات و روايات دربارۀ اهميت و مقام عالم و دانشمند بيش از آن است كه در اين بحث كوتاه بگنجد، شرح آن نياز به كتاب‌هاى فراوان دارد. بديهى است خداوند اين موهبت عظما را از افراد رذل و پست كه براثر اعمال زشتشان به پستى گراييده‌اند دريغ خواهد داشت. اين سخن را با حديثى از امام حسن عسكرى عليه السلام پايان مى‌دهيم: علّامۀ مجلسى رحمه الله از آن حضرت نقل مى‌كند كه مردى از فقهاى شيعه خدمت امام عليه السلام رسيد. اين مرد پيش از اين با بعضى از ناصبين (دشمنان اهل‌بيت عليهم السلام) سخن گفته و آن‌ها را محكوم كرده بود؛ محكوميتى كه به رسوايى‌شان انجاميد. اين مرد بر امام هادى عليه السلام وارد شد. در صدر مجلس مكان ويژه‌اى بود كه امام عليه السلام خارج از آن نشسته بود و در حضورش گروهى از علويين و بنى‌هاشم بودند. امام عليه السلام آن مرد عالم را بالا برد تا آن‌جا كه در مكان ويژه نشاند و در برابر او نشست. اين كار بر اشراف علويين و بنى‌هاشم كه در مجلس بودند گران آمد. علويين، امام را بالاتر از آن مى‌دانستند كه به او عتاب كنند؛ ولى پيرمردى كه در ميان هاشميين (منظور از هاشمى عباسى است) بود، عرض كرد: اى پسر رسول خدا! آيا اين درست است كه يك مرد عامى را بر سادات بنى‌هاشم اعم از فرزندان ابوطالب و عباس مقدم مى‌دارى‌؟ امام عليه السلام فرمود: بپرهيزيد از اين‌كه مشمول اين آيه باشيد: «أَ لَمْ‌ تَرَ إِلَى الَّذِينَ‌ أُوتُوا نَصِيباً مِنَ‌ الْكِتابِ‌ يُدْعَوْنَ‌ إِلى‌ كِتابِ‌ اللّهِ‌ لِيَحْكُمَ‌ بَيْنَهُمْ‌ ثُمَّ‌ يَتَوَلّى فَرِيقٌ‌ مِنْهُمْ‌ وَ هُمْ‌ مُعْرِضُونَ‌» ؛آيا نديدى كسانى را كه بهره‌اى از كتاب (آسمانى) داشتند، به سوى كتاب الهى دعوت شدند تا در ميان آن‌ها داورى كند، سپس گروهى از آنان،(با علم و آگاهى،) روى‌گردان مى‌شوند، در حالى كه (از قبول حق) اعراض دارند؟». ١ سپس فرمود: آيا راضى هستيد كه قرآن مجيد در ميان ما حَكَم باشد؟ عرض كردند: آرى. فرمود: آيا خدا نمى‌فرمايد: «يا أَيُّهَا الَّذِينَ‌ آمَنُوا إِذا قِيلَ‌ لَكُمْ‌ تَفَسَّحُوا فِي الْمَجالِسِ‌ فَافْسَحُوا يَفْسَحِ‌ اللّهُ‌ لَكُمْ‌ وَ إِذا قِيلَ‌ انْشُزُوا فَانْشُزُوا يَرْفَعِ‌ اللّهُ‌ الَّذِينَ‌ آمَنُوا مِنْكُمْ‌ وَ الَّذِينَ‌ أُوتُوا الْعِلْمَ‌ دَرَجاتٍ‌» ؛اى كسانى كه ايمان آورده‌ايد! هنگامى كه به شما گفته شود:«مجلس را وسعت بخشيد (و به تازه‌واردها جا دهيد)»، وسعت بخشيد، خداوند (بهشت را) براى شما وسعت مى‌بخشد؛