.......: کمال الملک نقاش چیره دست ایرانی (دوران قاجار) برای آشنایی با شیوه ها و سبکهای نقاشان فرنگی به اروپا سفر کرد.. زمانی که در پاریس بود، فقر دامانش را گرفت و حتی برای سیر کردن شکمش هم پولی نداشت.. یک روز وارد رستورانی شد و سفارش غذا داد.. در آنجا رسم بود که افراد متشخص پس از صرف غذا پول غذا را روی میز میگذاشتند و میرفتند، معمولا هم مبلغی بیشتر، چرا که این مبلغ اضافی به عنوان انعام به گارسون میرسید، اما کمال الملک پولی در بساط نداشت.. بنابراین پس از صرف غذا از فرصت استفاده کرد، از داخل خورجینی که وسایل نقاشی اش در آن بود مدادی برداشت و پس از تمیز کردن کف بشقاب عکس یک اسکناس را روی آن کشید بشقاب را روی میز گذاشت و از رستوران بیرون آمد.. گارسون که اسکناس را داخل بشقاب دید دست برد که آن را بردارد ولی متوجه شد که پولی در کار نیست و تنها یک نقاشی ست، بلافاصله با عصبانیت دنبال کمال الملک دوید یقه او را گرفت و شروع به داد و فریاد کرد.. صاحب رستوران جلو آمد و جریان را پرسید گارسون بشقاب را به او نشان داد و گفت: این مرد یک دزد و شیادست به جای پول عکس اش را داخل بشقاب کشیده..! صاحب رستوران که مردی هنر شناس بود دست در جیب برد و مبلغی پول به کمال الملک داد، بعد به گارسون گفت: رهایش کن برود این بشقاب خیلی بیشتر از یک پرس غذا ارزش دارد امروز این بشقاب در موزه ی لوور پاریس به عنوان بخشی از تاریخ هنری این شهر نگهداری میشود. 💫بزرگان زاده نمی‌شوند، ساخته می‌شوند..💫 https://eitaa.com/zandahlm1357 🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃