اميدوارم برادران عزيز ارتشي و سپاهي و نيروي انتظامي... حداكثر همكاري و محبت را با يكديگر بكنند. آمادگي‌ها را، آموزش‌ها را، تعمير و نگهداري را، كمك به يكديگر را به معناي حقيقي كلمه رعايت كنند، و اميدوارم مشمول لطف و رحمت ولي عصر ارواحنا فداه باشند. امروز ارتش و سپاه دوش به دوش يكديگر به وظايف بزرگ و افتخارآميز خود عمل مي‌كنند. (۱۰۶) رابطه با دولت و نهادهاي ديگر ايجاد و حفظ رابطه صحيح و منطقي و قانوني با دولت و قبول واقعي و عملي حاكميّت دولت جمهوري اسلامي ؛ براي خنثي كردن تبليغات زهرآگين دشمنان، لازم است قبول حاكميّت دولت در عملكرد سپاه، جلوه بيشتري داشته باشد. ايجاد رابطه منطقي و مستحكم و برادرانه با ديگر نهادهاي انقلابي از قبيل كميته، جهاد و... (۱۰۷). عمل در چارچوب وظايف شناختن جايگاه و مقام اصلي و واقعي سپاه و اقدام در حدّ وظايفي كه سپاه عهده دار آن است نه كمتر و نه بيشتر، تداخل وظايف به سود هيچ نهادي و ارگاني نيست. سپاه نبايد جز در حدّ وظايفي كه برعهده دارد عمل كند، مهم ترين و مفيدترين كاري كه سپاه مي‌تواند انجام دهد، اجراي همان تكاليفي است كه به موجب قانون، عهده دار آن است. اين كار سپاه را سريع تر و مطمئن تر به اهداف خود خواهد رساند. توصيه براي رفع نقصان و كمبود در نهاد و سازمان‌هاي ديگر، وظيفه اي عمومي است. امّا اجراي اين وظيفه نبايد موجب تداخل وظايف يا دخالت در حوزه وظايف نهادها و سازمانهاي ديگر شود. همچنان كه هيچ نهاد ديگري حق دخالت غيرقانوني در امور سپاه ندارد. (۱۰۸) ضرورت وجود نمايندگي بحمداللّه در سپاه، جوانان خوب، افراد مؤ من، برجسته، سالم و خالص زياد است، و شايد همين جهات موجب شد كه امامِ راحل بزرگوار (ره) در اين نهاد نظامي، نمايندگي ايجاد كردند درحالي كه در حقيقت، فرماندهي هم نوعي نمايندگي از فرمانده كل قوا در اداره آن تشكيلات است. اين كار براي اين است كه اين سازمان انقلابي، نظامي، حساس، مفيدِ تجربه شده و مورد نياز و اميد از همه جهات، در سلامت كامل باقي بماند. اين همان مسؤ وليت عظيمي است كه بايد شما آقايان محترم، آن را بر دوشهاي استوار و كارآمد خود حس كنيد. (۱۰۹) هماهنگ با فرماندهي مساءله براي دفتر و حوزه نمايندگي در سپاه دو بخش دارد كه بايد باهم مخلوط نشود: يك بخش وظايف عادّي و معمولي اين تشكيلات است ؛ يعني به طور طبيعي دفترها يا حوزه نمايندگي، چه شرح وظايفي دارد كه اين امر مهمّي است. بخش ديگر اين است كه چون نمايندگي رهبري در نيروهاي مسلّح، نمايندگي فرماندهي است و در حقيقت چون رهبر فرمانده هم است و جريان ويژه اي ميان نيروهاي مسلّح و فرماندهي كل آن نيروها برقرار مي‌باشد، بنابراين مي‌تواند به حيث ارتباط با فرماندهي، ماءموريت‌هايي را به حسب اقتضاي شرايط غير از آن ماءموريت اصلي داشته باشد. مثلاً در مواردي ممكن است فرماندهي كل مصلحت بداند ارتباط حفاظت‌ها يا مواردي از اين قبيل را كه مربوط به فرماندهي كل است به دفتر و حوزه نمايندگي بدهد. ليكن اينها وظايف طبيعي و عادّي نيست. بلكه وظايف فوق العاده و ويژه است كه در درجه دوّم اهميت قرار دارد. آنچه كه در درجه اوّل اهميت قرار دارد، مسؤ وليت اوّلي است كه همان ماءموريت عادي اين حوزه نمايندگي را تشكيل مي‌دهد. اصولاً فرمانده سپاه و حوزه نمايندگي موازي نيستند، اگر چه موظف و ماءمور به همكاري و كمك و تاءييد او مي‌باشد. دستگاه نمايندگي به هيچ وجه نبايد به عنوان يك جريان معارض يا مزاحم و اخلال كننده در امر فرماندهي به شمار آيد. اين واقعاً يك ملاك است. اگر در واحد نظامي، فرماندهي اختلال پيدا كرد و دچار تزلزل شد، هيچ اميدي به آن مجموعه نظامي نيست. اصولاً يگان نظامي، غير از يك عده افراد است. لشكر به معناي عامش يعني يك مجموعه نظامي معنايي غير از معناي صد نفر، پانصد نفر يا دو هزار نفر دارد؛ زيرا ممكن است دو هزار نفر باشند، امّا يك لشكر نباشند چون ماهيت لشكر به چند چيز ديگر غير از افراد نيز قوام دارد كه اهم آنها سازماندهي و مديريت واحد نظامي است كه اساساً از لحاظ محتوا با مديريتهاي غير نظامي متفاوت است. بنابراين، لشگر اگر سازماندهي نداشت لشكر نيست و اگر ده برابر آن هم آدم باشند، ارزش نظامي ندارد زيرا مثل اين است كه مسلّح نباشند يا مثل اين است كه اصلاً كسي نباشد. اگر سازماندهي بود امّا در آن بالا فرماندهي قرار نداشت، باز هم فايده اي ندارد. معناي نبودن فرمانده اين نيست كه جسم فرمانده نباشد، فرمانده اگر خودش بود امّا اختيارات فرماندهي نداشت يا قدرت و عنصري فرماندهي نداشت، ديگر فرمانده نيست پس يكي از معيارهاي اصولي ما اين است كه اختلالي از ناحيه حوزه نمايندگي در كار فرماندهي به وجود نيايد. از طرفي، چون