دار الشفاء جان سرگردان بدين دار الامان آورده‌ام چون فلك رو بر در اين آستان آورده‌ام جسم بيماري در اين دارالشّفاي بيدلان جان بيتابي بدين دارالامان آورده‌ام اي پدر در آستانت، من كه فرزند توام تا بگيرم حرز جان، خط امان آورده‌ام اي امام هشتم اي مير خراسان سوي تو عشق را تعويذ جسم و حرز جان آورده‌ام كمترم از ذرّه، ليك از آفتاب مهر تو سر به گردون، فرق را بر فرقدان آورده‌ام هر دو عالم را مداري گر نباشد غير عشق عشق عالم تاب را خود ارمغان آورده‌ام بهر ديدار تو دارم يك جهان شوق و نياز آستان بوس جلالت را جهان آورده‌ام در مقامت آه سوزان قصّه گوي حال دل در حضورت اشك خونين ترجمان آورده‌ام فرِشيَم من ليك باشد هم قدم عرشي مرا جبهه ساي مقدمت را آسمان آورده‌ام خشك دستيهاي گردونم شد از خاطر كه من خويش را با نام تو رطب اللسان آورده ام تلخكاميهاي دورانم فراموشست از آنك طبع را با ياد تو عذب البيان آورده‌ام اي بهار معرفت اي گلشن آراي كمال گل ز گلزار تو در فصل خزان آورده‌ام تكيه گاه عارفاني قبله گاه عاشقان كافرم گر جز حقيقت بر زبان آورده‌ام بعد ديدارت به گردون نازم و گويم به خلق فيضي از آن نخبه كون و مكان آورده‌ام نو گل باغ كرامت را اثردر من نگر اختر چرخ امامت را نشان آورده‌ام رشحه اي نوشيده‌ام زان بحر رحمت خضر وار تشنه جان را موج خيز بيكران آورده‌ام از بهشتي، نكهت ياس و سمن بشنيده‌ام وز سپهري، طالع اختر فشان آورده‌ام كنج عزلت جستگان را اين بشارت مي‌دهم كز ديار عشق گنج شايگان آورده‌ام دست افشان پاي كوبان سر ز پاي نشناخته آستيني پر گهر زان آستان آورده‌ام در جهان خاكيم ليكن زفيض قرب او صد نشان از شور و شوق آن جهان آورده‌ام اهل حق را گويم و گريم زشوق آسيمه سر داستاني طُرفه بهر دوستان آورده‌ام پرتو افشان آفتابي در دلم تابيده است ز آفتابي بس فروغ جاودان آورده‌ام زين سفر آورده‌ام خود كيمياي مهر دوست خاطري مفتون و جاني مهربان آورده‌ام تا نپنداري در اين سودا بود داد و ستد اين همه از لطف يزدان رايگان آورده‌ام اقتدا كردم به حسّان العجم۱ در اين مقام بهر اخوان بهره زان گسترده خوان آورده‌ام از حكيم طوس در سر نشأه‌ها باشد مرا آري از طوف مزارش بوستان آورده‌ام حجه الحقّ پير خيامم به جان گلشن دميد زان بهار عشق و معني گلستان آورده‌ام از كمال شيخ نيشابور۲ و فيض مرقدش گنج عرفان كاروان در كاروان آورده‌ام فيض ديدار رضا را بين كه با ديدار او يك جِنان۳ ديدم و ليكن صد جَنان آورده‌ام هان و هان از يمن ايمان كلك معني زا نگر الله الله لطف ديگر از بنان آورده‌ام تازگي از بيت بيت شعر « گلشن » بين عيان تا نپنداري كه سبك باستان آورده ام سيد محمود گلشن كردستاني ۱ - حسّان العجم: مراد خاقاني شرواني است. ۲ - شيخ نيشابور: منظور عطار است (متوفي ۶۲۷ ه). ۳ - جنان: بهشت. ┄┅┅┅┅❀┅┅┅┅┄ 💯@zandahlm1357