الی که از شمشیر هارون خون می چکید»(7). جمعی دیگر نیز نزد وی افتند و گفتند: «خاموش بنشین هم آن سان که جد و پدرت خاموش نشستند» و دیگران کوشیدند که او را قانع سازند تا تقیه پیشه کند و او با آنان مخالفت کرد حال آنکه تقیه دین جدش صادق (ع) بود. درموارد دیگری نیز امام را از این معنی هشدار دادند و بر حذر داشتند.این رویدادها، نشانه فعالیت پی گیرانه امام (ع) بود که آن جماعت ها را هشیار ساخت. گرچه نمی توانستند طبیعت تغییر و تحول و گسترش پایگاههای مردمی و رشد و افزونی نفوذ آن را در نفوس و دل مسلمانان و پاسخگویی سریع مردم را به آن و همکاری فعالانه آنان را در عملیات و فعالیتهای علنی امام درک کنند. حقایق تاریخی بسیار وجود دارد که واقعیت گفتار ما را آشکار می سازد. پس از آنکه رضا (ع) بعد از پدر، مسئولیت رهبری و امامت را به عهده گرفت در جهان اسلام به سیرو گشت پرداخت و نخستین مسافرت را از مدینه به بصره آغاز فرمود تا بتواند بطور مستقیم با پایگاه های مردمی خود دیدار کند و درباره همه کارها به گفتگو پردازد. عادت او چنین بود که پیش از آنکه به منطقه ای حرکت کند، نماینده ای به آن دیار گسیل می داشت تا مردم را از ورود وی آگاه کند تاوقتی وارد می شود مردم آماده استقبال و دیدار او باشند.سپس با گروه های بسیار بزرگ مردم اجتماع بر پا می کرد و درباره امامت و رهبری خود با مردم گفتگو می فرمود .آنگاه از آنان می خواست تا از او پرسش کنند تا پاسخ آنان را در زمینه های گوناگون معارف اسلامی بدهد. سپس می خواست که با دانشمندان علم کلام و اهل بحث و سخنگویان همچنین با دانشمندان غیر مسلمان ملاقات کند تا در همه باب مناقشه به عمل آوردند و با او به بحث و مناظره پردازند پس از پایان کار به مردم کوفه خبر می داد که تا سه روز دیگر نزد آنان خواهد بود و با پایگاه های خود تماس می گرفت و با بحث کنندگان و متکلمان و یهود و نصاری و کسانی که در آن زمان در جهان اسلام یک خط فکری داشتند تماس می گرفت تا در هر باب گفتگو کنند. به گروه اخیر از آن روی توجه می فرمود و به جنبش و افکارشان اهمیت می داد که از راه ترجمه ها و مجادله های کلامی، توجه جهان اسلام را به خود جلب کرده بودند. امام (ع) درین مسافرت ها با همه گروهها و مکتبهای علمی بحثها وگفتگوهای رنگارنگ می داشت. محمد بن عیسی تقطینی گوید: «مسائلی که از امام (ع) می پرسیدند گرد آوردم، به هیجده هزار مساله رسید که به آنها پاسخ گفته بود». «ابراهیم بن عباس صوری» می گوید: «هرگز ندیدم که از رضا (ع) پرسشی کنند و او پاسخ آن را نداند»(8) پدران رضا (ع) به همه این فعالیت های آشکار مبادرت نمی کردند. آنان شخصا به مسافرت نمی رفتند تا بتوانند بطور مستقیم و آشکار با پایگاه های مردمی خود تماس حاصل کنند. اما در مورد امام رضا (ع) مسئله امری طبیعی بود. زیرا درین مرحله پایگاه های مردمی بسیار شده بود و نفوذ مکتب امام علی (ع) از نظر روحی و فکری و اجتماعی در دل مسلمانان که با امام بطورآگاهانه و همیاری عمل می کردند افزایش یافته بود. اما حادثه ای روی داد: گروهی از یاران امام (ع) میان این تحول و دگرگونی ظاهری که در خط پدران او بود با شرایط و اوضاع جدید نتوانستندرابطه ای برقرار کنند و از این روی بود که اعتراضاتی به امام وارد می آوردند. پی نوشت ها: 1. عیون اخبار الرضا ج 2 ص 208. 2. ابن اثیر ج 5 ص 175 - 177 و عیون اخبار الرضا ج 2 ص 233. 3. عیون اخبار رضا ج 2 ص 141. 4. مدرک سابق. 5. طبری ج 8 ص 565 و عیون اخبار رضا ج 6 ص 159. 6. کافی ج 1 ص 87 و نیز عیول اخبار رضا و مناقب و ارشاد. 7. روضه کافی ص 257. 8. برای تفصیل بیشتر به سلسلة الذهب و به فصول مهمة از ابن صباغ مالکی مراجعه شود. https://eitaa.com/zandahlm1357