۴ امام (ع) در نيشابور در برابر ازدحام عظيمى , حديثى را ÙǠسلسله ى سند آن را به پيامبر مى رساند, خواند, و در آن توحيد را كه اساس عقيده و حيات است , مطرح كرد و خود را بعنوان شرط توحيد مطرح نمود, و با اين گفتار مشروعيت حكومت بنى عباس را زير سؤال برد, و اين ضربه ى بزرگ ديگرى بود كه به مأمون وارد مى شد, زيرا منظور از اين شروط كه موجب تماميت توحيد است , نه خلافت است و نه ولايتعهدى , چون تا هنوز امام اين منصب را بعهده نگرفته است , بلكه منظور از اين شرط امامت و ولايت است. ۵ امام رضا (ع) فرمود: مأمون چيزى به من نداده است و آن چه را به من پيشنهاد مى كند حق من است. ۶ در كيفيت بيعت , اثبات كرد كه مأمون كه خود را اميرالمؤمنين و خليفه ى رسول الله مى داند, تازه جاهل به احكام است حتى عقد آن چه را به امام سپرده است , نمى داند. و امام در اين مجلس بزرگ دست خود را طورى گرفت كه پشت دست طرف خودش باشد و روى دستش طرف مردم , مأمون گفت: دستت را دراز كن تا مردم بيعت كنند, حضرت فرمود: جدم رسول خدا (ص) اين چنين بيعت مى گرفت , پس مردم بيعت كردند. و قال الناس كيف يستحق الامامة من لايعرف عقد البيعة. كسى كه عقد بيعت را نمى داند چگونه مستحق امامت باشد؟ ۷ امام (ع) در وثيقه ى ولايتعهدى نوشت: ان الله يعلم خائنة الاعين و ما تخفى الصدور. خواست نظرها را متوجه بسازد كه كار به خيانت علنى كشانده خواهد شد. ۸ اين اقدام امام (ع) حقانيت امامت ائمه (ع) و بطلان خلافت خلفاى پيشين را به اثبات رساند, ادامه دارد... https://eitaa.com/zandahlm1357