.......: از خواب بلند شده بود و منتظر نيروها تا آن‌ها را ببلعد. افزايش نيرو، اين نگراني را در فرمان دهان به وجود آورد كه مبادا حساسيت دشمن برانگيخته شود. گردان‌ها تا آن زمان در دو منطقه مستقر بودند، گردان‌هاي خط شكن در كنار كارون بودند و گردان‌هاي پشتيبان در بهمن شير. قبل از انتقال كل اين نيروها، محل‌هايي براي استقرارشان در خط در نظر گرفته شد. قرار شده بود كه گردان‌هاي خط شكن كنار نهر چهارم مستقرشوند. محل استقرار گردان امام حسين (ع) - كه مهدي در آن بود - روستايي بود كه هم به مقر مهدي و دوستانش نزديك بود و هم به قرارگاه. پاسگاه‌هايي كه كنار نهرها و نزديك اروند رود بودند، براي استقرار نيروهاي غواص خط شكن - حدود ۸ دسته - در نظر گرفته شده بود. جلسات توجيهي و سخن راني‌هاي قبل از عمليات در سطح لشكر عاشورا شروع شده بود. [ صفحه ۲۵] فصل ۳ شب بيستم بهمن ۱۳۶۴ از راه رسيد. اروند هشيارتر از هميشه، با ديدن اين همه طعمه به شوق مي‌آمد. هم زمان با غروب آفتاب، غواص‌ها به نهرها نزديك شدند. سه هزار غواص در زير نخلستان نمازشان را خواندند. سپس آرام در آغوش هم فرو رفتند و خداحافظي كردند. فرمان دهان اصلي عمليات، غواص‌ها را از زير قرآن گذراندند و آن‌ها پا به درون آب نهرها گذاشتند و در يك ستون پيش رفتند. دقايقي بعد، اروند در پيش روي آن‌ها بود. آن‌ها بايد از درياي آب مي‌گذشتند و خود را به آن سو مي‌رساندند. مرتضي قرباني فرمانده لشكر ۲۵ كربلا در سنگر خود به فكر فرو رفته بود. سنگر در اين لحظات كمي شلوغ شده بود. در همين حال، يكي از راه رسيد و مستقيم وارد سنگر شد. با [ صفحه ۲۶] عجله نزد مرتضي قرباني رفت و بسته اي به او داد. مرتضي بسته را گرفت. تازه وارد گفت: اين را آقا محسن - فرمانده وقت سپاه - داد تا به شما برسانم. مرتضي با آرامش مشغول باز كردن بسته شد. در همين حال، بوي معطري در فضاي سنگر پيچيد. همه توجه شان به بسته جلب شد تا ببينند داخل آن چيست. فرمانده لشكر پرچم سبز رنگي را از داخل بسته بيرون كشيد. همه دور پرچم حلقه زدند و آن را روي زمين سنگر پهن كردند. مرتضي داخل بسته را نگاه كرد. متوجه نامه ي فرمانده سپاه شد. آن را باز كرد: اين پرچم، پرچم گنبد امام رضا (ع) است. اين امانت به دست شما سپرده مي‌شود تا بر فراز بلندترين مناره ي شهر فاو نصب كنيد. مرتضي قرباني در حالي كه منقلب شده و اشك در چشمانش حلقه زده بود، براي حاضرين ماجرا را توضيح داد. بعد پرچم را به دست يك رزمنده ي روحاني داد تا صبح روز بعد آن را در شهر فاو به اهتزاز درآورد. ديگران كه تازه متوجه اصل ماجرا شده بودند، گريه كنان دست به پرچم كشيدند و سر و صورت خود را متبرك كردند [۶]. سرانجام در ساعت ۲۲ و ۱۰ دقيقه ۲۰ بهمن ۱۳۶۴، محسن رضايي از سوي قرارگاه خاتم الانبياء فرمان حمله را صادر كرد. بسم الله الرحمن الرحيم. و لا حول و لا قوه الا بالله العلي العظيم و قاتلوهم حتي لاتكون فتنه. يا فاطمه الزهرا، يا فاطمه الزهرا، يا فاطمه الزهرا. امروز روزي است كه هفت سال پيش در چنين زماني امام خميني فرمان داد حكومت نظامي بايد لغو شو - اشاره به ۲۱ بهمن ۱۳۵۷ - شما برادران نيز حكومت نظامي صدام را لغو كنيد و ان شاء الله بريزيد توي شهر و روستا و حكومت نظامي را به هم بريزيد. پس از ماه‌ها آموزش، شناسايي و كار بي وقفه، عمليات تصرف فاو آغاز شد. اروند مات و مبهوت و تسليم در برابر ۳۰۰۰ غواص خط شكن شده بود كه با لباس‌هاي متحدالشكل به آن طرف رود مي‌رفتند. مهدي آرام و قرار نداشت. به فكر دوستان خط شكنش بود؛ حميد اللهياري، كريم وفا، علي شيخ علي زاده و... به ياد بعد از ظهر همان روز افتاد. ساعت پنج و نيم بعد از ظهر بود كه آن‌ها لباس غواصي را بر تن كردند و با كمك هم، تجهيزات شان را محكم بستند. وضو گرفتند و با همان لباس مشغول خواندن نماز شدند. شايد نماز وداع بود. با بدرقه ي بقيه و مهدي، آن‌ها به طرف اروند حركت كردند. هوا كم كم ابر مي‌شد و باد صورت شان را نوازش داد. ساعت ۹ شب، آن‌ها به صورت يك ستون دو دسته اي وارد آب شدند. عرض رودخانه در محور آن‌ها يك كيلومتر بود. منورهاي دشمن پشت سر هم روشن مي‌شد و همين باعث شده بود تا آن‌ها مسير خود را بهتر پيدا كنند. حدود ۲۰ دقيقه مانده به ساعت ۱۰ شب آن‌ها به آن طرف [ صفحه ۲۸] اروند رسيدند. تا ساعت ۱۰ هيچ كس حق تيراندازي نداشت. ضمن اين كه هنوز عده اي از خط شكنان نرسيده بودند. دفاع مقدس خاطرات اروند..... https://eitaa.com/zandahlm1357