خدمت خانم فرماني كلاس مي گذراندم، ايشان فرمودند: كودك در اتاقش مشغول بازي است، درب بزنيد بعد وارد شويد!! "عزيزم اجازه هست بيام تو" ما چنان در اتاق كودك رفت و آمد مي كنيم كه انگار نه انگار كه اين جا اتاق كودك است و هر كار دلمان مي خواهد مي كنيم. هيچ عيبي ندارد مي توانيم به كارمان ادامه دهيم و اصلاً هم از كودك اجازه نگيريم ولي كودك ما چگونه بايد حَرَم و حريم و حرمت ها را ياد بگيرد؟ وقتي خودش حريم ندارد؟!!! وقتي عصباني مي شويم و چشمانمان را مي بنديم و دهانمان را باز مي كنيم و همه ي حريم ها را مي شكنيم چگونه مي توان انتظار داشت كه كودك احترام را ياد بگيرد؟؟؟
منظور ما از اين كه مي گوييم از دل سنت ها روش درآوريم همين است. در زندگي نامه آيت ا... قاضي طباطبايي از عرفاي صد سال پيش مي خواندم كه هر ووقت كودكي وارد مي شد به احترام آن كودك ايشان از جايشان بلند مي شدند و سلام مي كردند؛ هر چند دفعه كه كودكي وارد مي شد باز هم ايشان بلند مي شدند و به آن ها اداي احترام مي کردند. اطرافيان اعتراض كردن كه آخه شما بزرگتر هستيد و مقاماتي داريد چرا اين كار را مي كنيد، فرمودند: اگر من الآن اين احترام را به اين كودكان نگذارم، از كجا بايد اين ها ياد بگيرند كه به ديگران احترام بگذارند؟ (ادامه دارد... )
#تربیت {قسمت8}
[مباحث کودک متعادل