شرح و تفسير مجموعه اندرزهاى گرانبها امام عليه السلام در اين مجموعۀ اندرزهاى گرانبها كه هر كدام از آن‌ها گوهر پرارزشى است، به بخش‌هاى مهمى از فضايل اخلاقى اشاره فرموده است؛ همان فضايلى كه دنيا و آخرت انسان را آباد مى‌كند و جامعۀ بشرى را از گرفتار شدن در امواج بلا حفظ‍‌ مى‌نمايد. اين مجموعه در سيزده جمله بيان شده است. نخست مى‌فرمايد:«بخشش حافظ‍‌ آبروهاست»؛ (الْجُودُ حَارِسُ‌ الْأَعْرَاضِ‌) . روشن است كه بسيارى از مردم به علّت حسد يا تنگ‌نظرى، در مقام عيب‌جويى بر مى‌آيند و به بهانه‌هاى مختلف آبروى اشخاص را بر باد مى‌دهند؛ ولى هنگامى كه انسان دستش به جود و بخشش باز باشد، عيب‌جويان ساكت مى‌شوند و حاسدان خاموش مى‌گردند. مرحوم «شوشترى» در شرح نهج البلاغۀ خود در اينجا دو جملۀ جالب از بعضى از انديشمندان نقل كرده است در يك مورد چنين آورده: «كَفى‌ بِالْبَخِيلِ‌ عاراً أنّ‌ اسْمَهُ‌ لَمْ‌ يَقَعْ‌ في حَمْدٍ قَطُّ‍‌ وَ كَفى‌ بِالْجَوادِ مَجْداً أنّ‌ اسْمَهُ‌ لَمْ‌ يَقَعْ‌ في ذَمٍ‌ّ قَطُّ‍‌؛ اين عار و ننگ براى بخيل كافى است كه هرگز هيچ كس او را نمى‌ستايد و اين مجد و بزرگوارى براى سخاوتمند كافى است كه هرگز نام او در مذمتى واقع نمى‌شود». در موردى ديگر از انديشمندى نقل مى‌كند كه مى‌گفت: «لا أرُدُّ سائِلاً إمّا هُوَ كَريمٌ‌ اسُّدُ خَلَّتَهُ‌ اوْ لَئيمٌ‌ أشْتَري عِرْضي مِنْهُ‌ ؛من هيچ درخواست كننده‌اى را رد نمى‌كنم؛ يا آدم خوب و نيامندى است كه نيازمندى‌اش را برطرف كرده‌ام و يا انسان لئيم و پستى است كه آبرويم را به اين وسيله حفظ‍‌ كرده‌ام». ١ آن‌گاه امام در دومين جمله از اين كلام حكيمانه مى‌فرمايد:«حلم دهان‌بند سفيه است»؛ (وَ الْحِلْمُ‌ فِدَامُ‌ السَّفِيهِ‌) . «فدام» به معناى دهان‌بند و گاه به معناى پارچه‌اى است كه مايعى را با آن صاف مى‌كنند و در اينجا همان معناى اول اراده شده است. در مورد عكس العمل در مقابل سخنان ناموزون سفيهان و ايرادهاى بى‌دليل آنان و توقعات بى‌جاى آنها در قرآن و احاديث دستور به حلم داده شده است كه در بحث‌هاى گذشته نيز دربارۀ آن سخن گفته شد. امام عليه السلام در اينجا تعبير زيبايى را به كار برده و آن تعبير «فدام» و دهان‌بند است. گاه حيواناتى را كه گاز مى‌گيرند يا غذاهايى را كه نبايد بخورند مى‌خورند دهان‌بند مى‌زنند. بهترين راه مقابله با سفيهان استفاده از دهان‌بند حلم است و گرنه گفتن يك جمله در برابر آنها گاه سبب مى‌شود ده جملۀ ناموزون ديگر بگويند و اضافه بر آن، انسان با اين گفت‌وگو هم سطح آنها قرار مى‌گيرد و ارزش خود را از دست مى‌دهد. در حديثى از امام صادق عليه السلام مى‌خوانيم كه مى‌فرمايد: «إنَّ‌ مَنْ‌ جاوَبَ‌ السَّفيهَ‌ وَ كافَئَهُ‌ قَدْ وَضَعَ‌ الْحَطَبَ‌ عَلَى النّارِ ؛كسى كه با سفيه مقابله كند و پاسخ او را دهد گوئى هيزم بر آتش مى‌نهد». ٢ در حديث ديگرى كه از امير مؤمنان عليه السلام در غرر الحكم نقل شده است مى‌خوانيم: «اَلْحِلْمُ‌ حِجابٌ‌ مِنَ‌ الْآفاتِ‌ ؛حلم حجابى است در برابر آفت‌ها». (و يكى از آفت‌ها مزاحمت‌هاى سفيهانه است). در سومين نكته مى‌فرمايد:«زكات پيروزى عفو است»؛ (وَ الْعَفْوُ زَكَاةُ‌ الظَّفَرِ) . به يقين، هر موهبتى كه از سوى خدا به انسان داده مى‌شود زكاتى دارد؛ يعنى بهره‌اى از آن بايد به ديگران برسد. پيروزى نيز موهبت بزرگى است و بهره‌اى كه از آن به ديگران مى‌رسد عفو از دشمن خطاكار است. البته بارها گفته‌ايم اين عفو در جايى مطلوب است كه باعث جسور شدن شخص خطاكار نگردد. در حكمت يازدهم همين معنا به صورت ديگرى آمده بود: «إِذَا قَدَرْتَ‌ عَلَى عَدُوِّكَ‌ فَاجْعَلِ‌ الْعَفْوَ عَنْهُ‌ شُكْراً لِلْقُدْرَةِ‌ عَلَيْهِ‌ ؛هنگامى كه بر دشمنت پيروز شدى عفو را شكرانۀ اين پيروزى قرار بده» البته اداى زكات هم نوعى شكرگزارى است. در چهارمين نكته مى‌فرمايد:«دورى و فراموشى كيفر پيمان‌شكنان است»؛ (وَ السُّلُوُّ عِوَضُكَ‌ مِمَّنْ‌ غَدَرَ) . «سُلُوّ» (بر وزن غلو) به معناى فراموش كردن و غافل شدن و تسلى خاطر پيدا كردن است. در برابر كسانى كه پيمان خود را با انسان مى‌شكنند دو گونه عكس‌العمل ممكن است نشان داد: نخست اقدام متقابل و پيمان‌شكنى در مقابل پيمان‌شكنى و به بيان ديگر درگيرى و ادامۀ مبارزه و جنگ است و راه ديگر اين‌كه انسان آنها را از صفحۀ زندگى خود حذف كند و براى هميشه به فراموشى بسپارد و اين مجازاتى است سنگين‌تر براى اين افراد، زيرا نه تنها يك دوست وفادار را از دست داده‌اند، بلكه ديگران هم كه از اين رخداد باخبر شوند از پيمان‌شكن فاصله مى‌گيرند. در پنجمين نكته به مسئلۀ مهم سرنوشت‌ساز انسان‌ها اشاره مى‌كند و مى‌فرمايد:«مشورت عين هدايت است»؛ (وَ الِاسْتِشَارَةُ‌ عَيْنُ‌ الْهِدَايَةِ‌) . مى‌دانيم مشورت سبب راه يافتن به مقصود است؛ ولى تعبير به «عين» خواه به معناى اتحاد باشد، يا به معناى چشم و يا چشمه، نشان مى‌دهد