.......:
حکم خبر واحد در مذهب جماعت
و اما یک جمله دیگر از بیان شما بلاجواب ماند که فرمودید این حدیث خبر واحد است و خبر واحد را اعتباری نیست.
اگر ما این نوع سخن بگوئیم با موازین رجالی که در دست داریم صحیح است ولی از شما تعجب است تفوّه بچنین کلامی زیرا در مذهب
شما حجیّة خبر واحد ثابت است زیرا که محققین از علماء شما منکر خبر واحد را کافر یا فاسق میدانند.
چنانچه ملک العلماء شهاب الدین دولت آبادی در (هدایت السعداء) گفته است در مضمرات فی کتاب الشهادات و من انکر الخبر الواحد و القیاس و قال انّه لیس بحجة فانه یصیر کافرا و لو قال هذا الخبر الواحد غیر صحیح و هذا القیاس غیر ثابت لا یصیر کافرا و لکن یصیر فاسقا [۱] .
حافظ- خیلی مسرور شدم از حسن بیان شما و زیادتی اطلاع شما از کتابهای ما بر خلاف آنچه شنیدهام آقایان علماء شیعه کتابهای ما را با دستگیره و مقّاش و پارچه بر میدارند که دستشان بجلد کتاب نخورد تا چه رسد بآنکه مطالعه نمایند.
داعی- قطعا دلیلی بر اثبات این مدعا ندارید چه آنکه ایادی مرموزی از بیگانگان و بیگانه پرستان و شیاطین داخلی پیوسته میخواهند آب را گل نموده و از نفاق مسلمانان بنفع خود بهره برداری نمایند لذا این قبیل مطالب دروغ را میسازند و انتشار میدهند که افراد مسلمین را بیکدیگر بدبین کنند و نتیجۀ خود را ببرند.
وظیفۀ ما و شما پیوسته توجه دادن مردم است بدستورات عالیۀ قرآن مجید که از جمله در این باب میفرماید در آیه ۶ سوره ۴۹ (حجرات) إِنْ جٰاءَکُمْ فٰاسِقٌ بِنَبَإٍ فَتَبَیَّنُوا أَنْ تُصِیبُوا قَوْماً بِجَهٰالَةٍ فَتُصْبِحُوا عَلیٰ مٰا فَعَلْتُمْ نٰادِمِینَ [۲] .
نه آنکه خود از آن دساتیر غافل باشیم اگر این دستور بزرگ نصب العین آقایان محترم بود کلمات اعادی در شما اثر نمی نمود که امروز پشیمانی آورد.
ما کتابهای کفّار و مشرکین و مرتدّین را با انبر و مقّاش بر نمی داریم چگونه ممکن است کتابهای برادران مسلمان را با نظر حقارت بنگریم-بر خلاف فرموده شما کتابهای معتبرۀ علماء شما را دقیقانه مطالعه میکنیم و أحادیث صحیح الأسناد آنها را
هم قبول میکنیم اختلافات علمی و منطقی ربطی بعقیده و مذهب ندارد آیا شما اطلاع ندارید که نوع محصّلین شیعه قسمت زیادتر از علوم صرف و نحو و معانی و بیان و منطق و لغت و تفسیر و کلام را از کتب و تألیفات علماء شما استفاده مینمایند پس چگونه آن کتب را با انبر و مقّاش بر میدارند.
منتها بعض از روات در أحادیث منقولۀ شما هستند که مقدوح اند و اعتباری بأقوال آنها نیست از قبیل أنس و أبو هریره و سمره و غیر آنها که قبلا عرض نمودم (چنانچه بعض از علماء خودتان هم از قبیل أبو حنیفه آنها را مردود میدانند)
ما هم أحادیث منسوبه باین قبیل روات را مردود و غیر قابل قبول میدانیم.
و الاّ کتب معتبرۀ علمی محققین علمای شما مورد توجه ما میباشد و بالخصوص داعی که در سیرۀ پیغمبر و ائمّۀ معصومین صلوات اللّه علیهم اجمعین آنچه زیاد مطالعه و أخذ سند نمودهام از کتب معتبره علماء سنّت و جماعت است.
در کتابخانۀ شخصی داعی در حدود دویست جلد از تفاسیر و کتب اخبار و علمی و تواریخ معتبره علمای بزرگ شما خطّی و چاپی موجود و مورد استفاده داعی میباشد.
منتها عملا ما حکم صرّاف بینا را داریم که میتوانیم خوب و بد آنها را تمیز داده فریب شبهات و اشکالات امثال فخر رازیها و مغلطه کاری امثال ابن حجرها و روزبهانها و آمدیها و ابن تیمیّهها را نخوریم و تحت تأثیر غلطکاریهای آنها قرار نگیریم.
و قبول فرمائید که تکمیل مراتب معرفت و یقین داعی بمقامات مقدّسه أئمّۀ معصومین و أهل بیت رسالت و ودایع رسول اللّه صلّی اللّه علیه و آله و سلّم بیشتر بوسیله مطالعۀ کتب معتبرۀ علماء شما گردیده.
حافظ- از مطلب دور افتادیم بفرمائید وجه دلالت این حدیث منزله بر مقصود چیست و دلالت آن از چه راهست که علی کرّم اللّه وجهه واجد مقام نبوّت بوده است.
داعی- از این حدیث شریف که بنحو تواتر بما رسیده سه خصیصه برای امیر المؤمنین علیه السّلام ثابت میشود.
یکی مقام نبوت که در معنا و حقیقت برای آن حضرت بوده-یکی هم مقام
خلافت و وزارت ظاهری آن حضرت بعد از رسول اکرم صلّی اللّه علیه و آله و سلّم و دیگر افضلیت آن حضرت بر تمام امّت از صحابه و غیرهم.
چه آنکه رسول اکرم صلّی اللّه علیه و آله و سلّم علی را بمنزلۀ هارون معرّفی نموده و حضرت هارون واجد مقام نبوت و خلافت حضرت موسی و افضل بر تمام بنی اسرائیل بوده است.
نواب-قبله صاحب ببخشید مگر حضرت هارون برادر حضرت موسی نبی بوده است.
داعی بلی واجد مقام نبوت بوده اند.
نواب- عجب من تا بحال نشنیده بودم آیا در قرآن هم آیه ای که شاهد این مرام باشد هست.
داعی- بلی در آیات چندی خداوند متعال نبوّت آن جناب را تصریح فرموده است.
نواب- ممکن است آن آیات را جهت درک فیوضات برای ما قرائت فرمائید تا مورد استفاده ما قرار گیرد.
داعی- در آیه ۱۶۱ سوره ۴ (نسا