💠 از فرودگاه بغداد رسیدند به دماوند !!!آقایان میخواستند سایه جنگ را از روی کشور بردارند .آقایان سرهنگ نبودند.. حقوق دان بودند ...آقایان زبان دنیا را بلدند... بهتر است ما زبان نابلدها دگرباره سکوت کنیم و دم نزنیم... مبادا به مذاکرات پنهانی و پشت پرده ی پیش رو و دیپلماسیِ لبخندِ هنگامه ی تبادل جاسوس صهیونیستی گزندی برسد ... بهتر است دلخوش باشیم به وعده ی انتقام های گرفته نشده... «خوش بود گر محک تجربه آید به میان.. تا سیه روی شود هر که درو غِش باشد»... بهتر است انتظار صدور پیام روز شنبه را بکشیم و سکوت کنیم... بهتر این است که هربار گل گمنامِ صاحب نام ِ پرپری را تقدیم کردیم هم‌نوا با جامعه ی بین الملل خویشتن داری کنیم...بهتر است ما آغازگر تنش های منطقه ای نباشیم... بله.. تأمل کنیم با عقل معاش و مصلحت سنجی... کاش کسی پیدا شود و به آقایان بگوید بله... در عزم و اراده ی ما خللی وارد نمی شود، «بکشید مارا ملت ما بیدارتر می‌شود»، « ما ملت شهادتیم» «ما ملت امام حسینیم» ولی چه کنیم با داغ های نشسته بر دلمان...داغ های زود به زود... آقایان فکری کنید... خداحافظ ای داغ بر دل نشسته...