زینبی ها
وای از ذهنم یلحظه بیرون نمیره مگه چقدر اون بیابون تاریک ترس داشت که حتی وقتی خار و خاشاک به پاهای کوچیک و نرمت فرو میرفتن اعتنا نمیکردی و فقط میخواستی به بغل زینب برسی؟😭😭😭