🔰شعرِ دلتنگی
من از اشکی که می ریزد ز چشم یار می ترسم
از آن روزی که اربابم شود بیمار می ترسم
همه ماندیم در جهلی شبیه عهد دقیانوس
من از خوابیدن منجی درون غار می ترسم
رها کن صحبت یعقوب و کوری و غمِ فرزند
من از گرداندنِ یوسف سر بازار می ترسم
همه گویند این جمعه بیا ، امّا درنگی کن!
ازاین که باز عاشورا شود تکرارمی ترسم...
#قربان_غریبی_ات_شوم_مهدی_جان
✿[
@zeinabiha2 ]✿