❇تفســــــیر ❇
فرار از مسئولیت به بهانه جبر
به دنبال سخنانى که از مشرکان در آیات سابق گذشت، در این آیات، به پاره اى از استدلالات واهى آنان و پاسخ آن اشاره شده است:
نخست مى فرماید: به زودى مشرکان در پاسخ ایرادات تو در زمینه شرک و تحریم روزى هاى حلال چنین مى گویند: اگر خداوند مى خواست نه ما مشرک مى شدیم و نه نیاکان ما بت پرست بودند، و نه چیزى را تحریم مى کردیم (سَیَقُولُ الَّذینَ أَشْرَکُوا لَوْ شاءَ اللّهُ ما أَشْرَکْنا وَ لا آبائُنا وَ لا حَرَّمْنامِنْ شَیْء)، پس آنچه ما کرده ایم و مى گوئیم همه خواست او است.
نظیر این تعبیر در دو آیه دیگر قرآن دیده مى شود، در سوره نحل آیه ۳۵ مى خوانیم: وَ قالَ الَّذینَ أَشْرَکُوا لَوْ شاءَ اللّهُ ما عَبَدْنا مِنْ دُونِهِ مِنْ شَیْء نَحْنُ وَ لا آبائُنا وَ لا حَرَّمْنا مِنْ دُونِهِ مِنْ شَیْء: مشرکان گفتند: اگر خدا مى خواست، نه ما و نه پدران ما، غیر او را پرستش نمى کردیم; و چیزى را بدون اجازه او حرام نمى ساختیم !
و در سوره زخرف آیه ۲٠ آمده است: وَ قالُوا لَوْ شاءَ الرَّحْمنُ ما عَبَدْناهُمْ: آنان گفتند: اگر خداوند رحمان مى خواست ما آنها را پرستش نمى کردیم!
🌼🌼🌼
و این نشان مى دهد که مشرکان مانند بسیارى از گناهکارانى که مى خواهند با استتار تحت عنوان جبر، از مسئولیت خلافکارى هاى خود فرار کنند، معتقد به اصل جبر بوده اند، و مى گفتند: هر کارى را ما مى کنیم خواست خدا و مطابق اراده او است، و اگر نمى خواست چنین اعمالى از ما سر نمى زد.
آنها در حقیقت مى خواستند خود را از این همه گناه تبرئه کنند، و گرنه، وجدان هر انسان عاقلى گواهى مى دهد که بشر در اعمال خویش آزاد است نه مجبور، به همین دلیل اگر کسى ظلمى در حق او کند، ناراحت مى شود و او را مؤاخذه مى کند، و در صورت توانائى مجازات مى نماید.
همه اینها نشان مى دهد که مجرم خویش را در عمل، آزاد مى بیند، نه مجبور، و هرگز به این عنوان که عمل او مطابق خواست خدا است، حاضر نمى شود از عکس العمل صرف نظر کند (دقت کنید).
البته این احتمال در معنى آیه نیز هست که آنها مدعى بوده اند سکوت خدا در برابر بت پرستى و تحریم پاره اى از حیوانات، دلیل بر رضایت او است; زیرا اگر راضى نبود مى بایست به نوعى ما را از این کار باز دارد.
و با ذکر جمله وَ لا آبائُنا مى خواسته اند به عقاید پوچ خود رنگ قدمت و دوام بدهند و بگویند: این چیز تازه اى نیست که ما مى گوئیم، همواره چنین بوده است.
اما قرآن در پاسخ آنها به طرز قاطعى بحث کرده، نخست مى فرماید: تنها اینها نیستند که چنین دروغ هائى را بر خدا مى بندند بلکه جمعى از اقوام گذشته نیز همین دروغ ها را مى گفتند ولى سرانجام گرفتار عواقب سوء اعمالشان شدند و طعم مجازات ما را چشیدند (کَذلِکَ کَذَّبَ الَّذینَ مِنْ قَبْلِهِمْ حَتّى ذاقُوا بَأْسَنا).
آنها در حقیقت با این گفته هاى خود، هم دروغ مى گفتند و هم انبیاء را تکذیب مى کردند; زیرا پیامبران الهى با صراحت، بشر را از بت پرستى و شرک و تحریم حلال خداوند باز داشتند، نه نیاکانشان گوش دادند و نه اینها، با این حال، چگونه ممکن است خدا را راضى به این اعمال دانست؟ اگر او به این اعمال راضى بود، چگونه پیامبران خود را براى دعوت به توحید مى فرستاد؟
اصولاً دعوت انبیاء خود مهم ترین دلیل براى آزادى اراده و اختیار انسان است.
سپس مى فرماید: به آنها بگو: آیا راستى دلیل قطعى و مسلّمى بر این ادعا دارید؟ اگر دارید، چرا نشان نمى دهید ؟ (قُلْ هَلْعِنْدَکُمْ مِنْ عِلْم فَتُخْرِجُوهُ لَنا).
و سرانجام اضافه مى کند: شما به طور قطع هیچ دلیلى بر این ادعاها ندارید، تنها از پندارها و خیالات خام پیروى مى کنید (إِنْ تَتَّبِعُونَ إِلاَّ الظَّنَّ وَ إِنْ أَنْتُمْ إِلاّ تَخْرُصُونَ).
(تفســــــیر نمونه، ذیل آیه ۱۴۸ سوره مبارکه انعام)
🆔:
@zeinabyavaran313