🔴🔴🔴
سر تکون داد و مثل اینایی که تازه از دهن شیر آزاد شده باشن، یه نفس کشید و آروم تر نشست.
گفتم: سید تو با کسی که نمیشناسیش احتمالا و یا شاید هم بشناسیش اما خیلی نمیشناسیش، تو عراق و اربعین و ... ارتباط گرفتی؟
گفت: من با خیلی ها ارتباط میگیرم. چجور ارتباطی؟
گفتم: نمیدونم. مثلا شاید ارتباط معنوی و یا یکی که خیلی قبولش داری و تو گروه چتتون هست و حتی حرفاش یه جورایی برای همتون حجت باشه!
گفت: برادر عیال اولم!
گفتم: همین پسر حاج آقا که رییس دفترش هم هست؟
گفت: آره
گفتم: نه ... ایشون نه! یکی دیگه! اون گروه ده نفره که تو تلگرام دارین . اونو میگم.
بازم هول شد. اما نه به اندازه اون ماجرای اخلاقی. گفت: همشون بچه های هیئتی و گل هستند. مال همه جان. از گرگان گرفته تا بوشهر.
گفتم: نه . منظورم یکی هست که با شماره عراقی خودت کانکت میشه ها. همونو میگم.
رنگ از رخسارش
پرید. ینی اگه بگم مثل گچ سفید شد، دروغ نگفتم.
گفت: آهان ... اونو میگین ... خیلی نمیشناسمش!
گفت: آباریک الله! ببین. سید جان. هر چی هستو همین حالا برام بگو. حتی اگه از حرم رفتیم بیرون و فکرش کردی و یه چیز دیگه یادت اومد، قبول نمیکنم. لطفا هر چی هست و بینتون هر چی میگذره و هر کاره ای که هست. بسم الله ...
گفت: اون ... والا ... چی بگم ...
💚 ادامه دارد
📌 نویسنده : محمد رضا حدادپور جهرمی
⛔️ کپی با ذکر نام نویسنده بلامانع است ⛔️
¸.•*´¨*•.¸ 🌸 ﷽ 🌸 ¸.•*´¨*•.¸
♥️اللهم_عجل_الولیک_الفرج♥️
¸.•*´¨*•.¸ 🌸 ﷽ 🌸 ¸.•*´¨*•.¸
@zekrabab125 داستان و رمان )صلواتی )
@charkhfalak500 قرانومفاتیح )صلواتی )
@charkhfalak110 مطالب پُرمغز )صلواتی )
@zekrabab نهجالبلاغه برادرقران )صلواتی )
🔴💚🔴💚🔴💚🔴💚🔴💚🔴💚🔴💚🔴
🌞 مطالب صلواتی 🌞 کپی با صلوات 🌞
✍برای دیدن گلچینی از تمام موضوعات وارد کانال شوید
❣ با مدیریت
#ذکراباد