زندگی شهیدانه
شهید “عبدالمطلب اکبری”، متولد ۱۳۴۳/۳/۳ تنها شهید ناشنوای جنگ تحمیلی، اهل روستای شهید آباد از توابع
🌹 در خاطراتی نوشته اند : این بنده خدا زمان جنگ مکانیک بود . ایشان پسر عمویی داشت به نام غلامرضا اکبری می گویند غلامرضا که شهید شد، عبدالمطلب با تعدادی از همرزمان شهید به زیارت گلزار شهدا رفت و سر قبرپسرعمویش نشست ، بعد با زبون کرولالی خودش سعی کرد چیزی را حالی رفقایش کند . رفقا گفتند: چی می گی بابا ؟!  مثل همیشه ، زیاد محلش نذاشتند. عبدالمطلب اما اصرار داشت که منظورش را به بچه ها بفهماند. اما چون فهمیدن اشاره ها و سر و صداهای عبدالمطلب سخت بود ، بچه ها زیاد جدی نگرفتند. آخرش دید نمی فهمند ، بغل دست قبرِ غلامرضا ، روی خاک  با انگشتش یه دونه چارچوب قبر کشید و رویش نوشت : شهید عبدالمطلب اکبری . بعد به ما نگاه کرد گفت و با همان زبان گنگش گفت : نگاه کنید! رفقا خندیدند، گفتند آره بابا ! نگهش داشتن واسه تو و... از این دست شوخی ها. واقعا کسی جدی اش نگرفت. می گویند ، عبدالمطلب که دید همه دارند می خندند، مثل همیشه ساکت شد و رفت توی لاک خودش. سرش را انداخت پائین . نگاهی به نوشته های خاکی اش انداخت و با دست پاکشان کرد. می گویند، عبدالمطلب ، فردای همان روز رفت به جبهه. حدود ده روز بعد هم جنازه اش برگشت. رفقا ، هیچ کدام در حال و هوایی نبودند که ده روز قبل را به خاطر بیاورند ، اما بعد از پایان مراسم خاکسپاری ، یواش یواش یادشان آمد. عبدالمطلب را درست همان جایی دفن کرده بودند که ده روز پیش با انگشت نشان داده بود. 💠__________🌷_________💠 شرط شهید شدن شهید بودن است https://eitaa.com/joinchat/1448346089C1dcf6c3837