روزگاری در یک جایی مردی برای دزدی از دیوار خانه ای بالا رفت و خواست از پنجره وارد شود که پنجره کنده شد و دزد به زمین افتاد و پایش شکست. شکایت نزد حاکم عادل برد.
حاکم، صاحبخانه را خواست و گفت چرا پنجره سست بوده که این بنده خدا از طلب روزی خود و سهم خود باز ماند و صدمه ببیند.
مرد گفت: نجار پنجره را سست ساخته است من بیگناهم.
حاکم، نجار را خواست و عتاب کرد.
نجار گفت: من پنجره را محکم ساختم، بنا آن را خوب نصب نکرده.
حاکم، بنا را خواست و علت جویا شد.
بنا گفت: مصالح فروش مصالح نامناسب فروخته است.
حاکم، مصالح فروش را خواست کرد. او که نتوانست دیگری را مقصر نشان دهد، محکوم شد و حاکم فرمود دارش بزنند.
وقتی مصالح فروش را پای چوبه دار بردند، چون قدش کوتاه بود به طناب دار نمی رسید؛ موضوع را به حاکم گفتند.
فرمود: یک نفر که قدش بلند است پیدا کنید و اعدامش کنید تا موضوع ختم به خیر شود و صدای کسی در نیاید !!
📌
#داستانهای_عبرت_آموز📖
💫
@zendegiishirinn💫
#زندگی شیرین 🍃
---✿❀🍃🌸🌼🌸🍃❀✿---
کپی مطالب فقط با لینک کانال مجاز است ❌